چه غم ز آه من آن خط روح پرور را؟
که برگریز نباشد بهار عنبر را
ز دل سیاهی آب حیات می آید
که تشنه سر به بیابان دهد سکندر را
ز چهره سخن حق نقاب بردارد
ز دار هر که چو منصور کرد منبر را
توان به مهر خموشی دهان ما را بست
اگر به موم توان بست چشم مجمر را
لب سؤال، در فقر را کلید بود
به روی خود مگشا زینهار این در را
مجردان تو از قید جسم آزادند
چه احتیاج به کشتی بود شناور را؟
مگیر از لب خود مهر چون صدف صائب
کنون که قدر خزف نیست آب گوهر را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اندوه و آرزوی چیزهای والایی اشاره میکند. او به زیبایی خط و کلام اشاره میکند که از دل سیاه و ناامیدی، آب حیات و امید به زندگی میروید. شاعر به واقعیتهای عمیق و نکات معنوی میپردازد و میگوید که رازهای حقیقی باید فاش شوند. همچنین به موضوع سکوت و پرسش در فقر اشاره میکند و تأکید میکند که افراد آزاد از قید جسم، نیازی به وسایل مادی ندارند. در انتها، او به ارزشهای واقعی میپردازد و از انسانها میخواهد که زینتهای ظاهری را نادیده بگیرند. به طور کلی، این شعر به جستجوی حقیقت و ارزشهای معنوی در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: غم من چه تأثیری بر آن خط زیبا و معنوی دارد؟ که بهار خوشبو هرگز از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: آب حیات از دل تاریکی سرچشمه میگیرد و کسی که تشنه است، به بیابان میرود تا سکندر را سیراب کند.
هوش مصنوعی: از چهره حقیقت پردهای برمیداری، هر کسی که مانند منصور، منبر را تأسیس کند.
هوش مصنوعی: اگر قدرت عشق بتواند، زبان ما را خاموش کند، پس نمیتوان به راحتی چشمهای شمع را با موم بست.
هوش مصنوعی: سوال کردن در مورد فقر میتواند به یافتن راهحلها منجر شود، اما این در بتی را که به آن اشاره شده، نباید به راحتی باز کنی، زیرا ممکن است به نتایج ناخواستهای منجر شود.
هوش مصنوعی: آزادگان از بند جسم و تن رها هستند، پس برای شنا کردن نیازی به کشتی ندارند.
هوش مصنوعی: از لب خود عشق را به شکل صدف نادیده نگیر، چون حالا که ارزش اشیای بیارزش چون خزف شناخته شده است، به ارزش آب گوهر توجه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز درد و داغ چه پرواست دردپرور را؟
که آب زندگی آتش بود سمندر را
می شبانه به کیفیت صبوحی نیست
چه نسبت است به عنبر، بهار عنبر را؟
به خاکمال حوادث صبور باش که نیست
[...]
شراب نقل نخواهد، بگیر ساغر را
که احتیاج شکر نیست شیر مادر را
درین محیط، قناعت به آب تلخی کن
همان به جام صدف ریز آب گوهر را
به راه عشق قدم چون نهی مجرد شو
[...]
شکست شمر لعین حرمت پیمبر را
به قتل زاده زهرا گرفت خنجر را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.