برون نمی برد از فکر دوست عالم آبم
نقاب دولت بیدار نیست پرده خوابم
جگر گداز محیط است داغ تشنگی من
کلاه گوشه به دریا شکسته موج سرابم
به خوان چرخ نکردم دراز دست تهی را
نداشت کاسه در یوزه پیش بحر حبابم
اگر چه روی مرا داشت روزگار بر آتش
چه خون که در دل آتش نکرد اشک کبابم
نیم چو آینه مه رهین پرتو منت
چو مهر باهمه آفاق روشن است حسابم
چو ماه عید نشد راست قامتم ز تواضع
همان سپهر دهد خاکمال همچو رکابم
ز بی تهی نرسیدم به غور بحر حقیقت
به فکر پوچ بسر رفت روزگار حبابم
ز خشک مغزی میناچه خون که در جگرم نیست
خوش آن زمان که به مینای غنچه بود گلابم
خم سپهر برین می کند تلاش شکستن
مگر به خانه زور آمده است باده نابم؟
همان ز طعن خطا نیستم خلاص چو صائب
گرفت روی زمین را اگر چه فکر صوابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز سوز سینه کبابم، ز سیل دیده خرابم
تو شمع بزم کسانی و من در آتش و آبم
مرا عقوبت هجر تو بهتر از همه شادیست
تو راحت دگران شو، که من برای عذابم
بدیگران منشین و بجان من مزن آتش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.