مده به چشم و دل خویش راه، غفلت را
به خلوت لحدانداز خواب راحت را
نگاه دار به دست دعای مظلومان
عنان توسن چابک خرام دولت را
چو طوق فاخته جویای سرو قدی باش
به هر شکار میفکن کمند وحدت را
کمند وحشی رم کرده، بستن چشم است
تغافل است علاج آن رمیده الفت را
به گنج های گهر سرفرو نمی آرد
کی که یافت سر رشته قناعت را
جنون کامل ما از بهار مستغنی است
چه حاجت است نمک، شورش قیامت را؟
ز دست بسته گره وا نمی شود صائب
مکن دراز به هر سفله، دست حاجت را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مبر به جای اطاعت به کار طاعت را
گران به خاطر مردم مکن عبادت را
قبول خلق حجاب است از قبول خدا
نهفته دار به مجمع ز خلق، طاعت را
اگر خدای جهان را سمیع می دانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.