سررشته مهر از می بیباک بریدیم
بی دردسر از سلسله تاک بریدیم
چون طفل یتیمی که ببرند ز شیرش
از دختر رز این دل غمناک بریدیم
تا چند به یک حال کسی را نگذارند؟
از باده گذشتیم (و) ز تریاک بریدیم
در سینه ز غیرت قدم آه شکستیم
سر رشته پیوند ز افلاک بریدیم
این گریه تلخ (و) رخ کاهی ثمر (چیست)
نه رنگ شراب و نه رگ تاک بریدیم
بر دوش نیفکنده به تاراج فنا رفت
هر جامه که از اطلس افلاک بریدیم
بس گریه افسوس که دنباله رو اوست
در غورگی این خوشه که از تاک بریدیم
از عشق گسستیم به صد خامی آغاز
صائب چه عبث خوشه ای از تاک بریدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به قطع پیوندها و روابط عاطفی و دلبستگیها اشاره میکند. او خود را به عنوان یک کودک یتیم توصیف میکند که از منبع محبت و عشق جدا شده است. شاعر از ترک نوشیدنیها و لذتها سخن میگوید و به درد و غم ناشی از این جداییها اشاره میکند. او حسرت و افسوس را در دل خود احساس میکند و نشان میدهد که این جداییها بدون دلیل و فایده بوده است. در نهایت، او به بیمفهومی این جداییها اشاره کرده و از عشق و پیوندهای گسیختهاش ابراز ناراحتی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.