گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

ما چاشنی بوسه ز دشنام گرفتیم

فیض شکر از تلخی بادام گرفتیم

دل صاف نمودیم به نیک و بد ایام

فیض دم صبح از نفس شام گرفتیم

ناکامی جاوید چو در کام جهان بود

از کام جهان دست به ناکام گرفتیم

در رهگذر سیل فنا خواب حرام است

رفتیم برون از فلک آرام گرفتیم

بر کنگره عرش ضرورست کمندی

چون شانه سر زلف دلارام گرفتیم

رفتیم ازین قلزم خونین به کناری

زین معرکه خود را به لب بام گرفتیم

دیدیم که پرگار فلک در کف ما نیست

چون نقطه درین دایره آرام گرفتیم

زهاد گرفتند ره گلشن فردوس

ما گردن مینا و لب جام گرفتیم

کردیم دل سنگدلان را به سخن نرم

از ریگ روان روغن بادام گرفتیم

در دست فلاخن نکند سنگ اقامت

ما زیر فلک بهر چه آرام گرفتیم؟

صائب ز سر میوه فردوس گذشتیم

تا بوسه تلخ از دهن جام گرفتیم

 
 
 
سنایی

تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم

اندر صف دلسوختگان نام گرفتیم

در آتش تیمار تو تا سوخته گشتیم

در کنج خرابات می خام گرفتیم

از مدرسه و صومعه کردیم کناره

[...]

امیرخسرو دهلوی

ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم

در زاویه نیستی آرام گرفتیم

بدنامی و آوارگی ما چو ز دل بود

ترک دل آواره بدنام گرفتیم

دل زحمت خود برد ز ما و ز بلا رست

[...]

صائب تبریزی

از صبر عنان دل خود کام گرفتیم

آن طایر وحشی به همین دام گرفتیم

بردانه نا پخته دویدیم چو آدم

ما کار خود از روز ازل خام گرفتیم

هر چند چو دستار شد از گریه بسیار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه