کو می که ز زندان دل تنگ برآیم؟
چون لاله نفس سوخته زین سنگ برآیم
یک سوخته دل نیست پذیرای شرارم
آخر به چه امید من از سنگ برآیم؟
چون نیست مرا شهپر گلزار رسیدن
از بهر چه من زین قفس تنگ برآیم؟
در روی زمین نیست چو یک چهره روشن
چون آینه بی وجه چه از زنگ برآیم؟
این دایره چون شد تهی از نغمه شناسان
از پرده برای چه به آهنگ برآیم؟
یک سو غم دنیا و دگر سو غم عقبی
با اینهمه غم چون من دلتنگ برآیم؟
کو باده لعلی، که ازین پیکرخاکی
سیراب چو لعل از جگر سنگ برآیم
ای مهر برون آ، که به یک چشم زدن من
چون شبنم ازین دایره رنگ برآیم
بر هیچ دلی نیست گران کوه غم من
با این سبکی من به که همسنگ برآیم؟
در هیچ لباس از تو مرا نیست جدایی
یکرنگ توام گرچه به صد رنگ برآیم
چون رنگ پر و بال شکسته است درین باغ
صائب ز چه از عالم بیرنگ برآیم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و درونی خود میپردازد و به جستجوی راهی برای رهایی از قید و بندهای زندگی و غمهایش میپردازد. او از تنگناهای روحی و دلتنگیاش سخن میگوید و ابراز میکند که به رغم تمامی غمها و فشارها، هیچ امیدی برای تغییر وضعیت خود ندارد. همچنین به تنهایی و فقدان رنگ و زندگی در دنیای اطرافش اشاره میکند و از ناکامیاش در یافتن شادی و آرامش حرف میزند. شاعر به زیبایی و لطافت در دل تنگی خود اشاره کرده و از اینکه موجودیتش بدون عشق و احساس خوب است، ابراز ناراحتی میکند.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم به رهایی از دلتنگی و مشکلات درون خود برسم؟ مانند لالهای که از میان سنگها میروید و نفسش سوخته است، دنبال راهی هستم تا از این وضعیت خارج شوم.
هوش مصنوعی: کسی که دلش سوخته است، نمیتواند این ناراحتی و آتش درون را تحمل کند. پس من به چه امیدی میخواهم از دل سنگی بیرون بیایم و دوباره زندگی را آغاز کنم؟
هوش مصنوعی: زمانی که من نمیتوانم به اوج و زیباییهای زندگی دسترسی داشته باشم، چرا باید از این قفس تنگ به بیرون بیایم؟
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ چهرهای به روشنی یک چهره وجود ندارد، مانند آینهای که بدون هیچ تصویر و زنگاری است. وقتی به این فکر میکنم که چگونه از زنگ و کثیفیها آزاد شوم؟
هوش مصنوعی: وقتی این دایره از هنرآموزان و موسیقیدانان خالی شود، دیگر برای چه باید به آواز بپردازم؟
هوش مصنوعی: در یک سمت غم و اندوه دنیا و در سمت دیگر غم و اندوه زندگی پس از مرگ وجود دارد. با وجود تمام این اندوهها، چگونه میتوانم از دلگیری و ناراحتی بیرون بیایم؟
هوش مصنوعی: کجاست آن شراب خوشمزه و زیبا که مرا مانند لعل که از دل سنگ بیرون میآید، سیراب کند و از این جسم خاکی رها شوم؟
هوش مصنوعی: ای خورشید، به بیرون بیا، زیرا در یک چشم به هم زدن من مانند شبنم از این دایره رنگ محو میشوم.
هوش مصنوعی: هیچ دلی نمیتواند بار سنگین غم من را تحمل کند، اما من با این سبکی که دارم، بهتر است با کسی همپایهام بیفتم.
هوش مصنوعی: هیچ لباسی نمیتواند من را از تو جدا کند؛ با وجودی که در ظاهر از رنگهای مختلفی برخوردارم، در درون یکرنگ و یکپارچه با تو هستم.
هوش مصنوعی: در این باغ، پر و بال شکسته به رنگی که دارد، به من یادآوری میکند که چرا از دنیای بیرنگ و خارج از این فضا خارج شوم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.