در هر که ترا دیده به حسرت نگرانم
عمی است که من زنده به جان دگرانم
بیداری دولت به سبکروحی من نیست
هر چند که در چشم تو چون خواب گرانم
از داغ جنون دیده من باز نگردید
چون عقل سبکسر کند از دیده ورانم؟
دستی که ز دقت گره از موی گشودی
در زیر زنخ ماند ازین خوش کمرانم
فریاد که از کوتهی دست نگردید
جز لغزش پا قسمت ازین سیمبرانم
هر چند که چون رشته نیایم به نظرها
شیرازه جمعیت روشن گهرانم
غافل نیم از گردش پرگار چو مرکز
هر چند که در دایره بیخبرانم
از بیجگری می تپدم دل ز شکستن
هر چند که در کارگه شیشه گرانم
صائب ثمری نیست به جز تلخی گفتار
قسمت ز دهان و لب شیرین پسرانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود و دردهای ناشی از عشق و جنون سخن میگوید. او به حسرت دیگران که او را تماشا میکنند اشاره میکند و بیان میکند که زندگیاش به سبک روح خود نمیباشد. و در عین حال از جنون و داغی که بر دلش نشسته، نمیتواند رهایی یابد. شعر به نوعی نمایانگر ناتوانی و رنجهای ناشی از عشق و جدایی است، در حالی که شاعر هنوز به زیبایی و جذابیت عشقش نگاهی مثبت دارد، حتی اگر دچار درد و تلخی شده باشد. او در نهایت به تلخی گفتار و نداشتن ثمری شیرین در زندگیاش اشاره میکند که نشانی از ناامیدی و دردی است که در دل خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را ببیند، به خاطر حسرت بر من مینگرد، چون من زندهام و برای دیگران زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: من در بیداری از خوشبختی و موفقیت خبری نیستم، هر چند که در نگاه تو به نظر میآید که مثل کسی در خواب عمیق هستم.
هوش مصنوعی: چشمان من پر از داغ و سوز جنون است و هرگز به گذشته برنمیگردد، زیرا وقتی عقل آدمی سبکسر شود، دیگر نمیتواند آن را ببیند و از نظرش محو میشود.
هوش مصنوعی: دستی که به خاطر دقت و مهارت، گره موی مرا باز کرد، اکنون در زیر چانهام باقی مانده و از این وضعیت خوشحال نیستم.
هوش مصنوعی: فریاد بزنید که به خاطر کوتاهی دست، تنها میتوانم به خاطر اشتباه پاوندی به این سیمبرانم.
هوش مصنوعی: هرچند که به چشم نیایم و دیده نشوم، اما در واقع من پیوستگی و نظم این جمعیت را به خوبی حفظ میکنم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از چرخش پرگار غافل باشم؛ چون هر چند در دایره بیخبران هستم، اما مانند مرکز آن میدانم که در کجا قرار دارم.
هوش مصنوعی: به خاطر بیاحترامی و ناخواسته بودن، دلم میگیرد و احساس ناراحتی میکنم، هرچند که من در حرفهٔ ساخت شیشه مشغول به کار هستم.
هوش مصنوعی: زندگی من هیچ خوبیای ندارد جز تلخی که از حرفهای سرنوشت میشنوم و این تلخی از دهان و لبهای پسرانم هم هست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من سوخته خال و خط سیمبرانم
پروانه شمع رخ زیبا پسرانم
شرح غم پنهان چه دهم زانکه چو لاله
پیداست که از وادی خونین جگرانم
دارم نظر پاک اگر هیچ ندارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.