غزل شمارهٔ ۵۸۸۱
تا کی به ذوق نشأه می دردسر کشیم؟
تلخی ز بحر چند برای گهر کشیم؟
تیر ترا ز سینه کشیدن نه کار ماست
آهی مگر به قوت عجز از جگر کشیم
قانع ز گل نه ایم به بویی چو عندلیب
ما سرو را چو فاخته در زیر پر کشیم
زان پیش کافتاب حوادث شود بلند
خود را ز خم به سایه کوه و کمر کشیم
کو بخت تا لباس گل آلود جسم را
در چشمه سار تیغ به آب گهر کشیم
خون مرده است در تن ما از فسردگی
منت چه لازم است که از نیشتر کشیم؟
از اشک شمع، دامن فانوس تر شود
در محفلی که رشته ز عقد گهر کشیم
تنگ است جا بر آن سگ کو از وجود ما
صائب بیا که رخت به جای دگر کشیم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...