چون غنچه دست بر دل شیدا گذاشتیم
گل را به باغبان خنک وا گذاشتیم
تا چند چون سفینه توان بود تخته بند؟
موجی شدیم و روی به دریا گذاشتیم
چون داغ لاله از سر ما موج خون گذشت
پهلو اگر به بستر خارا گذاشتیم
تبخاله است لاله سرچشمه سراب
بیهوده دل به عشوه دنیا گذاشتیم
از جوش می، چو ابر (ز) دریا هوا گرفت
هر پنبه ای که بر سر مینا گذاشتیم
خود را به تیغ کوه کشیدند لاله ها
تا همچو سیل روی به صحرا گذاشتیم
افتاده تر ز سنگ نشان بود گردباد
روزی که ما به دشت جنون پا گذاشتیم
عشق غیورننگ شراکت نمی کشد
ما آفتاب را به مسیحا گذاشتیم
تا کی به شیشه خانه مشرب زنند سنگ؟
زهاد را به باطن مینا گذاشتیم
صائب کسی به درد دل ما نمی رسد
ناچار دست بر دل شیدا گذاشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عاشقانه و دردهای عشق میپردازد. او با تشبیهات زیبا، احساسات عمیق خود را نسبت به عشق و دلشکستگی بیان میکند. با استفاده از تصاویر طبیعی و عاطفی، شاعر نشان میدهد که چگونه عشق انسان را تحت تاثیر قرار میدهد و او را به سمت دنیای پرغصه و درد میکشاند. او از خودگذشتی و فداکاری در عشق سخن میگوید و به چالشها و سختیهای این مسیر اشاره میکند. در نهایت، شاعر بیان میکند که در این سفر احساسی هیچ کس به درد دل او نمیرسد و ناچار است که با دل شکستهاش زندگی کند.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و احساسات را در دل خود پرورش دادیم، زیبایی و عشق را به کسانی که باید، سپردیم تا از آن مراقبت کنند.
هوش مصنوعی: تا کی میتوانیم در بند یک چیز باقی بمانیم؟ ما موج شدهایم و به سمت دریا حرکت کردهایم.
هوش مصنوعی: وقتی که درد و رنجی مانند داغ لاله بر دل ما نشست و خون بر سر ما جاری شد، حتی اگر در سختی و سنگینی وضعیت هم قرار بگیریم، باز هم با استقامت و سرفرازی زندگی را ادامه میدهیم.
هوش مصنوعی: لاله، که نماد زیبایی و عشق است، در حقیقت نشانهای از فریب و فریبندگی دنیای مادی است. ما هم دل به زرق و برقهای ناپایدار دنیا سپردهایم و از واقعیتهای عمیقتر زندگی غافل شدهایم.
هوش مصنوعی: از جوش و خروش خورشید، مانند ابری که از دریا بالا میرود، هر پنیری که بر سر مینا گذاشتیم را برداشتیم.
هوش مصنوعی: لالهها با شجاعت خود را به بالای کوه رساندند تا مانند سیل، به سمت دشت حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: روزهایی که ما به دشت جنون قدم گذاشتیم، گردبادی به پا شد که نشان میداد حتی چیزی هم به سختی سنگ نیست.
هوش مصنوعی: عشق به هیچوجه با نفاق و خیانت همخوانی ندارد. ما نور و روشنی را به کسی که درمانگر و نجاتدهنده است، هدیه دادهایم.
هوش مصنوعی: تا کی باید سنگ بیاندازند به شیشههای خانهی مستی؟ ما زاهدان را با مفهوم واقعی مینا آشنا کردهایم.
هوش مصنوعی: هیچکس به احساسات و درد دل ما توجه نمیکند، بنابراین ناچار شدیم که دستمان را بر روی دل عاشق خود بگذاریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم
سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتیم
آمد چو موج دامن ساحل به دست ما
تا اختیار خویش به دریا گذاشتیم
از جبهه گشاده گرانی رود ز دل
[...]
بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم
خود را بشوق راهروی وا گذاشتیم
تدبیر دلگشایی ما، هیچکس نکرد
این کار را بدامن صحرا گذاشتیم
راضی بدلشکستگی جهل خود شدیم
[...]
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم
کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم
چون آهوی رمیده ز وحشتسرای شهر
رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم
ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.