چون غنچه دست بر دل شیدا گذاشتیم
گل را به باغبان خنک وا گذاشتیم
تا چند چون سفینه توان بود تخته بند؟
موجی شدیم و روی به دریا گذاشتیم
چون داغ لاله از سر ما موج خون گذشت
پهلو اگر به بستر خارا گذاشتیم
تبخاله است لاله سرچشمه سراب
بیهوده دل به عشوه دنیا گذاشتیم
از جوش می، چو ابر (ز) دریا هوا گرفت
هر پنبه ای که بر سر مینا گذاشتیم
خود را به تیغ کوه کشیدند لاله ها
تا همچو سیل روی به صحرا گذاشتیم
افتاده تر ز سنگ نشان بود گردباد
روزی که ما به دشت جنون پا گذاشتیم
عشق غیورننگ شراکت نمی کشد
ما آفتاب را به مسیحا گذاشتیم
تا کی به شیشه خانه مشرب زنند سنگ؟
زهاد را به باطن مینا گذاشتیم
صائب کسی به درد دل ما نمی رسد
ناچار دست بر دل شیدا گذاشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم
سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتیم
آمد چو موج دامن ساحل به دست ما
تا اختیار خویش به دریا گذاشتیم
از جبهه گشاده گرانی رود ز دل
[...]
بی رهنما، براه طلب پا گذاشتیم
خود را بشوق راهروی وا گذاشتیم
تدبیر دلگشایی ما، هیچکس نکرد
این کار را بدامن صحرا گذاشتیم
راضی بدلشکستگی جهل خود شدیم
[...]
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیم
کار جهان به اهل جهان واگذاشتیم
چون آهوی رمیده ز وحشتسرای شهر
رفتیم و سر به دامن صحرا گذاشتیم
ما را به آفتاب فلک هم نیاز نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.