گنجور

 
صائب تبریزی

نتوان گرفت روزی هم از دهان هم

مرغان نمی کنند غلط آشیان هم

چون پل ز سیل حادثه از جا نمی روند

جمعی که بسته اند میان بر میان هم

ارباب ظلم تقویت یکدگر کنند

این فرقه اند از دل سنگین، فسان هم

در آسیا دو دانه نجوشد به یکدگر

در زیر چرخ نیست دو دل مهربان هم

چشم زمانه سیر نمی گردد از نفاق

تا خلق توتیا نکنند استخوان هم

چندان که در بساط جهان می کنم نظر

جز سنگ و شیشه نیست دو دل مهربان هم

از رنگ چهره راز مرا شرم یار یافت

دانند خوب بسته زبانان زبان هم

در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم

صائب شدند از ته دل مهربان هم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم

بر دیدگان خاک درش توتیا نهم

زو صد جفا کشم که نیارم به روی گفت

کاین درد خود چگونه بر آن وفا نهم

ندهم برون غمش که مرا خود بسوخت غم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه