هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم
بر دیدگان خاک درش توتیا نهم
زو صد جفا کشم که نیارم به روی گفت
کاین درد خود چگونه بر آن وفا نهم
ندهم برون غمش که مرا خود بسوخت غم
دلهای دیگران چه دگر در بلا نهم؟
گفتند «یاد می کندت » دل نمی دهد
کاین تهمت دروغ بر آن آشنا نهم
شاهان مجالس نیست که سر بر درش نهند
چون من گدا رسیده که کاسه کجا نهم؟
روزی چو خواست کشتنم از بوی تو صبا
آن به که جان ببوسم و پیش صبا نهم
چون دل ز گفت دیده مرا سوخت در به در
بیرون کشم، به پیش دل مبتلا نهم
شبها که گرد کوی تو گردم، به یک قدم
اول نهم دو دیده و آنگاه پا نهم
بگذار پاره پاره کنم بر تو خویش را
پس طعمه پیش هر سگ کویت جدا نهم
گفتی که «گل به جای رخم بین » زهی خطا
کان دل گر آه می نکنم، بر گیا نهم
زین گونه کز لبت سخنی نیست روزیم
زنهار پر جراحت خسرو دوا نهم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و دلتنگی سروده شده است. شاعر به یاد معشوق خود، هر روز به درگاه او میرود و دلتنگی و دردهایش را بیان میکند. او از سختیها و جفاهایی که تحمل کرده سخن میگوید و نمیتواند غم خود را با کسی در میان بگذارد. عشق او به معشوق به قدری عمیق است که حاضراست جان خود را فدای او کند. در این شعر، شاعر از احساسات شدید خود، تحمل رنج و نیاز به محبت معشوق صحبت میکند و به زیبایی و رحمت او اشاره میکند. شاعر همچنین به تمایز خود از دیگران، به عنوان یک گدا در درگاه عشق، اشاره دارد و نشان میدهد که عشق او چگونه زندگیاش را تحتتأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: هر روز چشمم را به یاد نسیم صبحگاهی به درگاه تو بگذارم و بر خاک درت اشک بزنم.
هوش مصنوعی: از صد زخم و آزار رنج میبرم، اما جرأت ندارم به او بگویم که چگونه میتوانم به این درد وفادار بمانم.
هوش مصنوعی: من غم خود را نمیگذارم که به بیرون بروز کند، چون خودش مرا به آتش کشیده است. حالا چه کار به غم دلهای دیگران دارم که آنها را هم در سختی بیندازم؟
هوش مصنوعی: میگویند که او به یاد تو میافتد، اما من نمیتوانم به دل خود اجازه دهم که این حرف را باور کند و این تهمت بیپایه را به دوستی نزدیکم نسبت دهم.
هوش مصنوعی: شاهان در مجالس خود جا نمیدهند که هر کسی به سادگی وارد شود و در مقابلشان قرار بگیرد. اما من یک گدا هستم که نمیدانم کجای این مجلس کاسهی درخواست خود را بگذارم.
هوش مصنوعی: روزی که بخواهند مرا بکشند، بهتر است که بوی تو را از نسیم صبح استشمام کنم و جانم را ببوسم تا اینکه در مقابل آن نسیم قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: از آنجا که دل به خاطر دیدن معشوق به شدت آزرده شده، تصمیم دارم که از خانه بیرون بروم و آن دل را در معرض آزمایش و درد قرار دهم.
هوش مصنوعی: شبها که در نزدیکی خیابان تو میگردم، ابتدا دو چشمم را برای تماشا باز میکنم و سپس قدم در مسیر تو میگذارم.
هوش مصنوعی: اجازه بده من خودم را به تکههای کوچک تقسیم کنم و به این ترتیب به تو نزدیک شوم، حتی اگر این کار من به معنای فدا شدن باشد و مانند طعمهای برای هر سگ بیوفا به تو باشد.
هوش مصنوعی: گفتی که زیبایی تو را با گل مقایسه کنم؛ این اشتباه است، چرا که اگر دل بی نوا زاری نکند، بر روی سبزهها نیز مینشینم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معنا است که وقتی از لبان تو سخنی نمیشنوم، به یاد روزهایی میافتم که درد و جراحت بزرگی برایم به همراه دارد و از تو خواهش میکنم که به من کمک کنی تا این درد را درمان کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان گرفت روزی هم از دهان هم
مرغان نمی کنند غلط آشیان هم
چون پل ز سیل حادثه از جا نمی روند
جمعی که بسته اند میان بر میان هم
ارباب ظلم تقویت یکدگر کنند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.