نزدیک من میا که ز خود دور می شوم
وز بیخودی ز وصل تو مهجور می شوم
حاجت به باز کردن بند نقاب نیست
چون من کباب ازان رخ مستور می شوم
آن چشم پر خمار مرا می برد ز کار
ورنه حریف باده پر زور می شوم
نزدیکتر کند به تو پاس ادب مرا
هر چند بیشتر ز نظر دور می شوم
از آفتابروی تجلی شدم کباب
پنهان به پرده شب دیجور می شوم
بالیدنم چو ماه به امید کاهش است
در انتظار سیل تو معمور می شوم
صورت پذیر نیست ز من ناتوانتری
کز ضعف تن در آینه مستور می شوم
با گمرهی دلیل شوم خلق را به راه
کورم ولی عصاکش صدکور می شوم
کوتاه دیدگان شمرندم ز قانعان
از حرص اگرچه توشه کش مور می شوم
از دیده هر چه رفت ز دل دور می شود
من پیش چشم خلق ز دل دور می شوم
از خویش می روند چو بیخود شوند خلق
آیم به خویش من چو ز خود دور می شوم
از ساحل است لنگر من گرچه بیشتر
از یک پیاله قلزم پرشور می شوم
از بس گزیده اند مرا در لباس، خلق
عریان به سیر خانه زنبور می شوم
صائب ز چشم شور کنم زخم خود نهان
آلوده گر به مرهم کافور می شوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نزدیک من میا که ز خود دور میشوم
وزبیخودی ز وصل تو مهجور میشوم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.