از سردی جهان لب گفتار بسته ام
چون بلبل خزان زده منقار بسته ام
چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل
من دل بر آشیانه پر خار بسته ام
بر سینه سنگ سرمه زند اصفهان و من
دل بر سواد هند جگرخوار بسته ام
دست حنا گرفته گلگون به دوش من
پاداش همتی است که بر کار بسته ام
از بس شکستگی، نبود روی مجلسم
چون کاه روی زرد به دیوار بسته ام
آیینه ام ولی ز تریهای روزگار
بر رو هزار پرده زنگار بسته ام
آن به که آب گوهر خود را نهان کنم
فرد است یخ ز سردی بازار بسته ام
داغش ز چشم شور نمکسود گشته است
گر لاله ای به گوشه دستار بسته ام
در بزم روزگار به جز سوختن چو شمع
دیگر چه طرف از دل بیدار بسته ام؟
چون نقطه تنگدل شدم از پا شکستگی
احرام سیر و دور چو پرگار بسته ام
دل بد مکن که از ته دل نیست شکوه ام
این نغمه را به زور برین تار بسته ام
در زیر بار من نبود دوش هیچ کس
دایم چو سرو بر دل خود بار بسته ام
دزدیده ام به سینه نفسهای آتشین
در راه شعله سد خس و خار بسته ام
صائب ز بستن لب غماز عاجزم
هر چند کز فسون دهن مار بسته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج شاعر از زندگی و شرایط سختش میپردازد. او از سکوتی که بر دلش حاکم است سخن میگوید و آن را به بلبل خزانزدهای تشبیه میکند که نتوانسته صدای خود را از حسرت بیان کند. شاعر به غمهایی که در دل دارد اشاره میکند و نمادهای طبیعت مانند چوب قفس و گل را برای بیان احساساتش به کار میگیرد. او از شکستها و ناکامیها در زندگی سخن به میان میآورد و به وضعیت خود در دنیایی که مملو از درد و رنج است، میپردازد. در نهایت، شاعر از احساسات عمیق خود در مقابل دنیا و زندگی، و تلاش برای زنده نگهداشتن امیدها و آرزوها سخن میگوید، در حالی که نمیتواند احساساتش را به راحتی بیان کند.
هوش مصنوعی: از سرمای دنیا زبانم را بستهام، مانند بلبلی که در فصل خزان، منقار خود را بسته است.
هوش مصنوعی: چوب قفس به خاطر گریه و اندوه صیاد، صدا کرده است. گل من، دل خود را بر آشیانهای که پر از خار است بستهام.
هوش مصنوعی: در دل خود عاشق زیباییهای اصفهان هستم، اما جگرم را به خاطر عشق و زیباييهای هند بستهام.
هوش مصنوعی: دست حنا به معنای زیبایی و زینت بخشیدن به دستان من، نشاندهندهی پاداش زحمات و تلاشی است که در زندگی کردهام. این زیبایی و شکوه، نتیجهی کوششهایم است.
هوش مصنوعی: به دلیل بیپناهی و شکستهایی که تجربه کردهام، دیگر نتوانستهام در جمع دوستانم حاضر شوم و احساس میکنم مثل کاهی زرد که به دیوار چسبیده، بیهویت و تنها هستم.
هوش مصنوعی: من مانند آینه هستم، اما به خاطر اشکالات و سختیهای زندگی که بر روی من نشسته، چهرهام پر از لک و کثیفی شده است.
هوش مصنوعی: بهتر است که ارزش و زیبایی خود را مخفی نگهدارم، زیرا همانند یخ که در سردی بازار میماند، از نگاه دیگران دور باشم.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که غمی عمیق و دردناکی به دل شاعر نشسته و اشکهایی که به خاطر آن ریخته شده، به طور خاص ننگ و غم را به وجود آوردهاند. همچنین، به این اشاره میکند که اگر گلی (لاله) در گوشهای از لباس او وجود داشته باشد، به خاطر این درد و حسرت، از زیبایی و سرسبزی آن کاسته شده است.
هوش مصنوعی: در میان شادیهای زندگی، جز اینکه مانند شمع بسوزم و از دل شاد نباشم، چه کار دیگری میتوانم بکنم؟
هوش مصنوعی: به خاطر ناراحتی و محدودیتی که احساس میکنم، مانند پرگار در یک نقطه محکم و بسته شدهام و نمیتوانم حرکت کنم.
هوش مصنوعی: دل خود را ناراحت نکنی، زیرا ناله و شکایتی که میکنی از عمق قلبت نیست. من این آهنگ را با زور و فشار بر این تار ایجاد کردهام.
هوش مصنوعی: هیچکس زیر بار سختیهایم را نگرفته است و من همیشه همچون درخت سرو، بر دوش خود بار غم و مشکلات را حمل کردهام.
هوش مصنوعی: در دل خود، نفسهای پرشور و آتشین را پنهان کردهام و برای رسیدن به هدفم، موانع و مشکلات را پشت سر گذاشتهام.
هوش مصنوعی: من از حرف زدن راجع به غم و اندوه ناتوانم، هرچند که توانستهام به وسیله جادو و فریب، زبان دشمنان را ببندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طرفی که من ز پهلوی دلدار بسته ام
خونابه خورده ام، لب اظهار بسته ام
از بس مرا به مشرب پروانه الفت است
آتش به جای لاله به دستار بسته ام
شاید شبی شمیم گلی ره غلط کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.