طرفی که من ز پهلوی دلدار بسته ام
خونابه خورده ام، لب اظهار بسته ام
از بس مرا به مشرب پروانه الفت است
آتش به جای لاله به دستار بسته ام
شاید شبی شمیم گلی ره غلط کند
چشم طمع به رخنهٔ دیوار بسته ام
بی ناله از دلم نفسی سر نمی زند
پیوند درد، با دل افگار بسته ام
خود را به رایگان، همه جا عرضه می کنم
بر خویش راه گرمی بازار بسته ام
آن یار دلنواز در آغوش خاطر است
راه نظر به دیدهٔ بیدار بسته ام
بی می، لبم به خنده چو گل وا نمی شود
عقد طرب به ساغر سرشار بسته ام
شاید ز کفر عقدهٔ دل وا شود حزین
از دست سبحه داده و زنّار بسته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سردی جهان لب گفتار بسته ام
چون بلبل خزان زده منقار بسته ام
چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل
من دل بر آشیانه پر خار بسته ام
بر سینه سنگ سرمه زند اصفهان و من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.