غزل شمارهٔ ۵۷۱۲
ز ابر تربیت روزگار نومیدم
چو تخم سوخته از نوبهار نومیدم
ز وصل گل نبود خارپا چنان نومید
که من ز وصل تو ای گلعذار نومیدم
پرست از گل بی خار دامن هر خار
در آن چمن که من از نوبهار نومیدم
مرا به عالمی افکنده است حیرانی
که در کنار ز بوس و کنار نومیدم
ز چار موجه دریای غم کفایت من
همین بس است که از غمگسار نومیدم
ز بازگشت گهر چون صدف بود نومید
من آنچنان ز دل بیقرار نومیدم
چنین که بخت جفاکار در شکست من است
اگر گهر شوم از اعتبار نومیدم
نسیم مصر کجاست یاد من کند صائب
چنین که من ز دیار و زیار نومیدم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...