جمال یوسف ازین تیره خاکدان دیدم
عبیر پیرهن از گرد کاروان دیدم
ربود خواب ترا در کنارم از مستی
ترا چنان که دلم خواست آنچنان دیدم
جز این که آب شدم دست شستم از هستی
دگر چه بهره چو شبنم زگلستان دیدم
ز شست صاف نشد تیر راست را روزی
گشایشی که من از خانه چون کمان دیدم
دل گرفته من چون ز باغ بگشاید
که در گشودن در روی باغبان دیدم
برابرست به عیش تمام روی زمین
که روی خویش برآن خاک آستان دیدم
از آن گذشت به خمیازه عمر من چو کمان
که من ز دور گردی از نشان دیدم
میانه وطن وغربت است بادیه ها
منم که داغ غریبی در آشیان دیدم
چو گردباد نفس می کشم غبارآلود
ز بس که کلفت ازین تیره خاکدان دیدم
جواب آن غزل حاذق است این صائب
بهار دیدم و گل دیدم و خزان دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با تصاویری زیبا و شاعرانه، به تجربیات عشق و زندگی اشاره دارد. شاعر ابتدا از جمال یوسف و زیباییهای دنیای خاکی سخن میگوید و به حالت مستی و خواب خود در کنار محبوبش اشاره میکند. او به احساساتی چون آب شدن از غم و درد در زندگی اشاره کرده و میگوید که زندگی او مانند تیر راست نیست که همیشه امیدوارانه باشد. شاعر تحولی در دل خود را توصیف میکند که با گشایش در باید و نبایدهای زندگیاش همراه بوده و به داغ غریبی که در دل دارد نیز اشاره میکند. در انتها، او به گذر عمر و تغییرات آن اشاره کرده و بهار و گل و خزان را به عنوان نشانههای حیات و تغییر پذیرش زندگی مطرح میکند.
هوش مصنوعی: من زیبایی یوسف را در این خاکدان تاریک مشاهده کردم و عطر پیراهن او را از گرد و غبار کاروان حس کردم.
هوش مصنوعی: در کنارم خواب تو را به خاطر مستیات ربود و من آنچنان که دلم میخواست، تو را دیدم.
هوش مصنوعی: غیر از این که من خود را به گونهای متلاشی کردهام و از وجودم دست برداشتهام، چه سودی میتوانم داشته باشم وقتی مانند شبنم از گلستان بهرهمند شدم؟
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که تیر را نمیتوان با شست صاف کرد، همانطور که من از خانه بیرون آمدم و دیدم که کمان تمام میشود.
هوش مصنوعی: دل من مانند حالتی است که وقتی در باغ باز میشود، به یاد میآورم که وقتی در را میگشاید، چهره باغبان را دیدهام.
هوش مصنوعی: تمام لذتهای دنیا برای من برابر است با دیدن روی تو که بر آن خاک آستان قرار دارد.
هوش مصنوعی: زندگی من مانند کمان است که با خمیدگیاش نشان میدهد چقدر از مسیر اصلی دور افتادهام. در واقع، عمرم به شکل خمیازهای گذشت که از دور به آن نگریستم و ناپایداری و کمبود ثبات آن را مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: در بین وطن و غربت، من کسی هستم که در کنار خانوادهام، درد و ناراحتی غربت را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: من مانند گردباد نفس میکشم و به خاطر دیدن کثیفیهای بسیار از این دنیای تیره و تار، غبارآلود شدهام.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده تجربههای گوناگون شاعر از فصول مختلف طبیعت است. او به زیبایی بهار، شکوفهها و گلها اشاره میکند و همچنین به خزان، که نماد تغییر و زوال است. این روند فصلی نمادی از چرخه زندگی و تحولات آن است. شاعر به این ترتیب دانش و مهارت خود را در بیان احساسات و وضعیتهای مختلف به نمایش میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.