چو بید اگر چه درین باغ بی بر آمده ام
به عذر بی ثمری سایه گستر آمده ام
ز نقص خودبه امید کمال خرسندم
اگر چه همچو مه عید لاغر آمده ام
به پای قافله رفتن ز من نمی آید
چو آفتاب به تنها روی بر آمده ام
همان به خاک برابر چو نور خورشیدم
اگر چه از همه آفاق بر سر آمده ام
مدار روی دل از من دریغ کز غفلت
ز آستانه دلها به این در آمده ام
دل دو نیم مر قدر، عشق می داند
چو ذوالفقار به بازوی حیدر آمده ام
مرا ز بی بری خویش نیست بر دل بار
که چون چنار به دست تهی بر آمده ام
جواب تلخ ز خشکی به ابر می گوید
به قلزمی که به امید گوهر آمده ام
چو موج اگر چه شکسته است بال من صائب
به ساحل از دل دریا مکرر آمده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو بید اگر چه درین باغ بی برآمدهام
به عذر بی ثمری سایه گستر آمدهام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.