چه غوطه ها که درین بحر پر خطر زده ام
که سر چو رشته برون از دل گهر زده ام
به تر دماغی من نیست لاله ای امروز
که یک دو جام ز خونابه جگر زده ام
به یاد پنجه خونین دلخراشان است
ز بیغمی نبود گر گلی به سر زده ام
به مایه داری مژگان خونفشانم نیست
چو برق بر رگ هر ابر نیشتر زده ام
دهن چگونه گشایم به ابر همچو صدف
که پشت دست به دریای پر گهر زده ام
همان نفس ز شفق کرده اند خون به دلم
اگر ز ساده دلی خنده چون سحر زده ام
به جستجو نتوان آن جهان جان را یافت
وگر نه من دو جهان را به یکدگر زده ام
نکرده است کسی جمع شور و شیرین را
منم که برنمک انگشت نیشکر زده ام
نیم چو سرو ز آزادگان، نمی دانم
که دست خود به چه امید بر کمر زده ام
شده است برق خس و خار هستیم صائب
اگر به سوخته ای خنده چون شرر زده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به سختیها و تجربیات تلخی که در زندگی پشت سر گذاشته، اشاره میکند. او از غوطهوری در بحر خطر سخن میگوید و به یاد دردها و رنجهایی که تحمل کرده، میافتد. او به ناکامیها و فقدان زیباییها در زندگیاش اشاره دارد و بیان میکند که تلاشها و خواستههایش بینتیجه ماندهاند. شاعر میگوید که احساساتش به شدت جریحهدار شده و در جستجوی حقیقت و هدف زندگی است. او خود را فردی میداند که توانسته شور و شیرینی را به یکدیگر پیوند دهد، و در نهایت وجودش به دلیل تجارب سختش همچون برقی تند و تبدیل به موجودی خسته و دلسوخته شده است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، چقدر در مشکلات و چالشهای سخت غوطهور شدهام، بهگونهای که دل و احساساتم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و به سمت بیرون آمدهاند.
هوش مصنوعی: امروز لالهای در وجودم نیست که با زیباییاش خوشحالم کند، چون یک یا دو جام از غم و درد قلبم نوشیدهام.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به خاطر دلخوشی و شادی نمیتوانیم فراموش کنیم که در گذشته درد و رنجهایی وجود داشته است. حتی اگر این روزها از زندگی لذت میبریم و خوشحالیهایی داریم، باز هم یادآوری آن دردها و بدبختیها در قلب ما باقی مانده است. اگر هم به ظاهر وضعیت خوبی داریم، همچنان نشاندهنده مشکلات و مصائب پیشین است.
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک است و نمیتوانم از غم رهایی پیدا کنم، مانند رعد و برق که بر روی ابرها زخم میزند و باران را به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به شکوه و زیبایی ابرها سخن بگویم، در حالی که دستم را به دریاهایی پر از جواهرات زدهام؟
هوش مصنوعی: نفسهایم از دل شفق سرخی دارند، اگر از سادگی و نیکدلیام مانند سحر خندان بودهام، دل من پر از درد و اندوه است.
هوش مصنوعی: نمیتوان برای یافتن حقیقت و ماهیت واقعی روح، به جستجو پرداخت، وگرنه من هر دو دنیا را به هم پیوند زدهام.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است زیبایی و لذت شور و شیرین را جمعآوری کند، تنها من هستم که بر روی نمک، انگشت نیشکر زدهام.
هوش مصنوعی: مانند سروی، من نیز آزاد و رها هستم، اما نمیدانم به چه دلیلی دست خود را بر کمرم گذاشتهام.
هوش مصنوعی: ما مانند خار و خسی که دچار برق و روشنایی شدهاند، هستیم. ای صائب، اگر به آتش سوختهای بخندی، همانند شعلهای است که من زدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.