رفت آن روز که دامان بهار از دستم
رفت چون برگ خزان دیده قرار از دستم
گرچه چون موج ز دریا به کنار افتادم
لله الحمد نرفته است کنار از دستم
به سبکدستی من نیست کس از جانبازان
می جهد خرده جان همچو شرار از دستم
می برد دست و دل از کار غزالش، ترسم
که به یکبار رود دام و شکار از دستم
از رگ ابر قلم بس که فشاندم گوهر
چون صدف شد دل بحر آبله دار از دستم
خون ناحق شوم آنجا که فتد بر سر، کار
رفته هر چند که گیرایی کار از دستم
توتیا می شود آیینه ز جان سختی من
سنگ بر سینه زند آینه دار از دستم
تا بر آن چاک گریبان نظر افتاد مرا
رفت سر رشته آرام و قرار از دستم
صائب از زخم ندامت جگرم شد صد چاک
سینه موری اگر گشت فگار از دستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات گوینده را دربارهی فقدان و جدایی بیان میکند. او از گذر زمان و رفتن بهار و زیباییهایش سخن میگوید و احساس ناامیدی و بیقراری میکند. گوینده میگوید که اگرچه به تنهایی رنج میبرد، اما عشق و علاقهاش همچنان در دلش باقی مانده است. او نگران از دست دادن عشق و زیبایی است و احساس میکند که هر چه انجام میدهد، آرامش را از دست میدهد. در نهایت، گوینده به زخمهای درونی خود و عذابهای ناشی از ندامت اشاره میکند و حس میکند که هیچچیز نمیتواند جای آرامش و قرار را برای او پر کند.
هوش مصنوعی: آن روزی که بهار از زندگیام رفت، مانند روزی بود که برگهای پاییزی را از دست دادم و آرامش را نیز از دست دادهام.
هوش مصنوعی: اگرچه مانند موجی از دریا به ساحل افتادم، اما شکر خدا هنوز دستم از کنار نرفته است.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه من در هنر و مهارت ناتوان نیست، زیرا که جان کمارزش مانند شعلهای از دستان من به دور میپرد.
هوش مصنوعی: از عشق غزالش، دل و جانم را به دست گرفته است و میترسم که ناگهان دام و طعمهام را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: من آنقدر اشک ریختهام که انگار از رگ ابر قلمم فیض میبخشد و دل آبیام که پر از درد و عذاب است، مانند صدفی سرشار از مرواری است، اما حالا دیگر از دستم رفته است.
هوش مصنوعی: هر جا حقی با ظلم و ستم مورد تایید قرار گیرد و ظلم بر سر کسی بیفتد، من نیز ناراحت و غمگین میشوم، حتی اگر توانایی انجام کاری را نداشته باشم.
هوش مصنوعی: آینه به دلیل سختی وجود من به توتیا تبدیل میشود و آن شخصی که آینه را در دست دارد، از شدت ضرباتی که به سینهاش میزند، بیخبر است.
هوش مصنوعی: وقتی نگاهم به آن چاک گریبان افتاد، آرامش و قرارم را از دست دادم.
هوش مصنوعی: از زخم پشیمانی، جگرم به شدتی پاره-pare شده که اگر سینهام مانند موری آسیب ببیند، فگار میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.