ترا از خواندن مکتوب من تنگ است می دانم
جواب نامه ناخوانده ام جنگ است می دانم
ز آه و ناله بیجا چرا خود را سبک سازم؟
که تمکینش به کوه قاف همسنگ است می دانم
نیم از دورباش خار و منع باغبان درهم
که با خونین دلان آن غنچه یکرنگ است می دانم
چه دل در وعده شب در میان زلف او بندم؟
مرا صبح امید آن خط شبرنگ است می دانم
به اشک گرم و آه سرد خود امیدها دارم
دل بیرحم او هر چند سنگ است می دانم
به نعل واژگون نتوان مرا گمراه گرداندن
تغافل، التفات و آشتی جنگ است می دانم
امید بوسه هر دم دستگاه تازه می چیند
ز خط هر چند وقت آن دهان تنگ است می دانم
به رنگ تازه ای در هر دهن نالیدن بلبل
ز رنگ آمیزی آن حسن بیرنگ است می دانم
از آن چون زخم می سازم گریبان پاره از شادی
که خونم رزق آن لبهای گلرنگ است می دانم
چرا صائب ز سنگ کودکان پهلو تهی سازم؟
گشاد کار من چون شیشه از سنگ است می دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و پیچیده خود سخن میگوید. او میداند که احساساتش در برابر محبوب، سختیها و بلایای گوناگون را تحمل میکنند و این عشق را با وجود درد و رنج میپذیرد. شاعر به تمایل و امید به وصال محبوب اشاره میکند، هرچند که این امید با درد و ناله همراه است. او میداند که هر قدر هم از محبوب دور باشد، عشق و آرزوی او همچنان در دلش زنده است. همچنین، شاعر به تلاش برای به دست آوردن محبت و رسیدن به فرح و شادمانی، با وجود موانع و مشکلات موجود، اشاره میکند. به طور کلی، این شعر بیانگر تضاد عشق و درد، امید و ناامیدی، و زیبایی و تلخی در روابط انسانی است.
هوش مصنوعی: میدانم که از خواندن نامهام ناراحت هستی و میدانم که پاسخ تو به نامهام حتی بدون خواندن هم معلوم است و آن پاسخ مشاجره و جدل است.
هوش مصنوعی: چرا خود را بیهوده خوار و سبک کنم با زاری و ناله؟ چون میدانم که ارزش من به اندازه کوه قاف است.
هوش مصنوعی: نیمای عزیز با زخمهای درونی خود و احساس ناکامی، به دور از سرزنشهای دیگران در مورد گلها و باغبانی، میفهمد که آن غنچهای که از دل خونینش به وجود آمده، از نظر رنگ و احساس یکسان است.
هوش مصنوعی: آیا من باید در انتظار شب و در میان موهای او قلبم را به او بسپارم؟ من میدانم که صبح امیدم به آن خط سیاه و زیباست.
هوش مصنوعی: من به اشکهای گرم و آههای سرد خود امید دارم. هرچند که دل او بیرحم و سنگی است، اما میدانم که هنوز امیدی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من با سرنوشت و مشکلات زندگی نمیتوانم فریب بخورم، زیرا بیتوجهی و بیخیالی مثل جنگی است که به خوبی آن را میشناسم و نمیگذارم که مرا منحرف کند.
هوش مصنوعی: هر لحظه به انتظار بوسهای هستم که میآید و به دلخواه خود میآراید. اگرچه این دهان برای گفتن و بوسیدن محدودیت دارد، اما من به این موضوع واقفم.
هوش مصنوعی: بلبل با نواهای تازه در هر جا میخواند، اما زیبایی او در رنگ و جلوهاش نیست، بلکه بر اثر زیباییاش بیرنگ و بدون آرایش است که این را به خوبی میدانم.
هوش مصنوعی: من برای شادیام زخمهایی میزنم و از آنها، لباس پارهای میسازم. زیرا میدانم که خون من، غذای آن لبهای زیبا و گلرنگ است.
هوش مصنوعی: چرا باید خود را از دیگران دور کنم و در سختیها تنها بگذارم؟ میدانم که کار من مانند شیشه است که از سنگ هم میتواند بشکند و به همین دلیل، نباید نگران باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگاه یار با من بر سر جنگ است می دانم
دل بی رحم او از آهن و سنگ است می دانم
سراغم می کند از هر کس و احوال می پرسد
سلامم می دهد این جمله نیرنگ است می دانم
نظر از ابروی ساقی و مطرب برنمی دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.