ز رخسار که گل را در جگر خارست می دانم
نسیم صبح از بوی که بیمارست می دانم
نبیند ماه ماه از شرم در آیینه روی خود
ز شرم خویش بیش از من در آزارست می دانم
ز مستی گرچه نتواند گرفتن چشم او خود را
ولی در صید دل بسیار هشیارست می دانم
چه حد دارم که گویم آن بهشتی روی را کافر؟
کمربستن به خون خلق زنارست می دانم
نمی سازد فروغ لاله و گل آب دلها را
چراغی در ته دامان گلزارست می دانم
نمی دانم کجا می باشد آن سرو سبک جولان؟
به هر جا می روم جولانگه یارست می دانم
عبث از طوق قمری نعل وارون می زند هر دم
به صد دل سرو پیش او گرفتارست می دانم
از آن جان جهان نتوان کنار از بیم جان کردن
وگرنه مست و بی پروا و خونخوارست می دانم
زبیتابی همان بر گرد او چون سایه می گردم
اگرچه بوی گل بر خاطرش بارست می دانم
ز کوشش بی قضای آسمانی کار نگشاید
وگرنه از دو جانب شوق در کارست می دانم
نمی دانم چه رنگ از رحم و لطف و مردمی دارد
هوس پرور، ستمگر، عاشق آزارست می دانم
ز غیرت می شود عاشق به مرگ خویشتن راضی
وگرنه دوری از معشوق دشوار است می دانم
نمی دانم چها در بار دارد جلوه یوسف
به صد جان گر خرد مفت خریدارست می دانم
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
و گرنه یار بیش از من گرفتارست می دانم
ندارد تنگنای خاک صائب اینقدر شکر
نی کلک تو از جایی شکربارست می دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تأثیرات آن بر احساسات انسان میپردازد. شاعر از چهره زیبا و دلانگیز معشوق سخن میگوید و به حسرت و درد ناشی از دوری و دشواری عشق اشاره دارد. او میگوید که معشوق نیز به اندازه او شاکر و تحملگر درد عشق است و از مشاعر خود آگاه است. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هیچ چیز نمیتواند زیبایی و جذابیت معشوق را پایین بیاورد و فاصله از محبوب برای عاشق دشوار و غیرقابل تحمل است. در نهایت، او به طور معماگونه به تنهایی و دشواریهای عشق اشاره میکند و میگوید که حتی در این درد، زیباییها همچنان حکمفرماست.
هوش مصنوعی: از چهرهات میفهمم که گل در دلش درد و غم دارد و میدانم نسیم صبح هم از عطرش بیمار و ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: ماه در آینه، به خاطر زیباییاش و از خجالت، خودش را نمیبیند. من هم میدانم که او از شرم خود، بیشتر از من در عذاب است.
هوش مصنوعی: اگرچه از سر مستی نمیتواند چشمانش را بر من ثابت کند، اما در صید دل خیلی زیرک و هوشیار است، این را میدانم.
هوش مصنوعی: چقدر میتوانم بگویم آن زیبای بهشتی را که کافر است؟ میدانم که به خود بستن به خون مردم، یک زنجیر و نشانهی ناپاکی است.
هوش مصنوعی: فروغ لاله و گل نمیتواند به تنهایی دلها را روشن کند؛ بلکه نوری که در انتهای دامن گلزار وجود دارد، برایم روشن است.
هوش مصنوعی: نمیدانم آن جوان بلندبالا کجا رفته است. هر جا که میروم، نشانهای از او میبینم.
هوش مصنوعی: هر روز بیفایدهای همچون طوق یک پرنده به سمت نادرست میچرخد و سرمست از زیبایی سروها، در عشق او گرفتار شدهام، که این را به خوبی میدانم.
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند از عشق و احساس خود دور شود، چرا که اگر این کار را کند، نشانه بیمحلی و خطرناک بودن اوست. من به این حقیقت آگاه هستم.
هوش مصنوعی: من به دور او مانند سایه میچرخم، هرچند بوی گل در ذهنش وجود دارد، اما من این را میدانم.
هوش مصنوعی: با تلاشهای بینتیجه نمیتوان به پیشرفت رسید، مگر اینکه از طرفی شوق و اشتیاق به انجام کار وجود داشته باشد. من به این موضوع آگاه هستم.
هوش مصنوعی: نمیدانم هوسپرور، ستمگر و عاشق آزار، چه رنگی از رحمت و محبت و انسانیت دارد، اما میدانم که چنین است.
هوش مصنوعی: عشق میتواند به قدری عمیق باشد که انسان را به مرز قربانی کردن خود بکشاند و در غیر این صورت، فاصله از محبوب بسیار سخت و تحملناپذیر خواهد بود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزهایی در ظاهر یوسف نهفته است که جانها را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد، اما میدانم که اگر خرد و فهمی وجود داشته باشد، باید به دنبال درک ارزش آن بود.
هوش مصنوعی: روش عشق این است که به راحتی تسلیم و راضی باشی، در حالی که من میدانم که محبوبم بیشتر از من درگیر مشکلات و دشواریهاست.
هوش مصنوعی: تنگنای خاک نمیتواند به اندازهای که شیرینی و زیبایی قلم تو دارد، شیرین باشد. میدانم که نوشتههایت از جایی سرشار از شکر و لطافت آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.