ز جوش سینه حرف آفرین میخانه خویشم
ز معنیهای رنگین باده پیمانه خویشم
نیم پروانه تا برگرد شمع دیگران گردم
که من از شعله آواز خود پروانه خویشم
حجاب از خوبی کردار گردیده است گفتارم
به خواب غفلت از شیرینی افسانه خویشم
ز خلوت حلقه صحبت مرا بیرون نمی آرد
که در هر جا که باشم چون کمان در خانه خویشم
ز نعمتهای الوان بوی خون آید به مغز من
درین مهمانسرا قانع به آب و دانه خویشم
نیم ثابت قدم در کفر و ایمان از دو رنگیها
گهی بیت الحرام خویش و گه بتخانه خویشم
ز جوی شیر کردم تلخ بر خود خواب شیرین را
خجل چون کوهکن زین بازی طفلانه خویشم
ز بار دل سبک سازم اگر دوش دو عالم را
همان در زیر بار همت مردانه خویشم
چو خون شد مشک ممکن نیست دیگر بار خون گردد
عبث در فکر اصلاح دل دیوانه خویشم
ز قحط حسن با سوز دل خود عشق می بازم
درین وحدت سرا هم شمع و هم پروانه خویشم
ربوده است آنچنان فکر و خیال او مرا صائب
که در صحبت همان در خلوت جانانه خویشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عمق احساسات و تجربیات خود سخن میگوید. او خود را به میخانه و باده تشبیه میکند و نشان میدهد که در جستجوی معنا و زیبایی در زندگی است. او به تضادهای موجود در ایمان و کفر اشاره میکند و از درون خود که مملو از عشق و احساس است، سخن میگوید. همچنین، شاعر به بحرانها و چالشهای زندگی اشاره میکند و در عین حال بر هویت و وجود خود تأکید میکند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که در هر حالی که باشد، بخشی از یک کل بزرگتر است و با آن ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: از شور و هیجان درونم، کلمات زیبا و برازندهای به وجود میآورم. میخانهی من، پر از معانی و رنگهای مختلفی است که در جام شراب خود میبینم.
هوش مصنوعی: من در نیمهی راه هستم و تا زمانی که به شمعهای دیگران برسم، در حال چرخیدن و گشت و گذار هستم، چون من خودم همچون پروانهای هستم که به خاطر نور شعلهی وجودم به این سو و آن سو میروم.
هوش مصنوعی: حجاب بر نیکیهای عمل من سایه انداخته است و سخن گفتن من در خواب غفلت به شیرینی قصههای خودم تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: حلقهٔ دوستانهٔ گفتگو از خلوت مرا بیرون نمیبرد، چرا که هر جا که باشم، مانند کمان، در درون خودم هستم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره دارد به اینکه از تنوع نعمتها و لذتهای زندگی که در اطرافش وجود دارد، بویی شبیه خون به مغز او میرسد؛ احساس میکند که در این مهمانسرا (دنیا) باید به چیزهای ساده و اولیه مانند آب و دانه (خوراک ضروری) قانع باشد. در واقع، او به نوعی از زرق و برق و لذایذ دنیوی دوری میگزیند و به زندگی سادهتر رضا میدهد.
هوش مصنوعی: انسانی هستم که در اعتقاداتم مشخص نیستم و گاهی در مسیر ایمان و گاهی در مسیر کفر قرار دارم. برخی وقتها به مکانهای مقدس میروم و گاهی هم به مکانهایی میروم که به باورهای دیگر وابستهاند.
هوش مصنوعی: من طعم تلخی را از جوی شیر تجربه کردم و خواب شیرین به تردید افتادم، مثل کسی که کوه کن است و از بازی کودکانه خود خجالت میکشد.
هوش مصنوعی: اگر دیروز احساس سنگینی بار دل میکردم، اکنون میخواهم آن را سبک کنم. من خود را زیر بار تلاش و ارادهای قوی میدانم که به من قدرت میدهد تا بر دو عالم غلبه کنم.
هوش مصنوعی: چون رنگ خون به مشکی تبدیل شد، دیگر امکان ندارد که دوباره به حالت خون بازگردد. بیهوده است اگر بخواهم دل دیوانهام را اصلاح کنم.
هوش مصنوعی: از کمبود زیبایی و با دل سوزان، عشق را در این مکان که وحدت است، به نمایش میگذارم. در اینجا هم شمع هستم و هم پروانه.
هوش مصنوعی: اندیشه و خیال او چنان مرا در خود غرق کرده که حتی در تنهایی و دور از جمع نیز حس حضور او را میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.