به دنیا دست از دامان عقبی برنمی دارم
چو یوسف دیدگان ناز زلیخا برنمی دارم
مرا نتوان به دام صحبت از عزلت برآوردن
ز کوه قاف پشت خود چو عنقا برنمی دارم
به این شادم که بر دلها نیم بار از گرانجانی
اگر باری ز بی برگی ز دلها برنمی دارم
درین دریا نباشد یک صدف بی گوهر عبرت
نه از طفلی است گر چشم از تماشا برنمی دارم
به این ابر سیه امیدها دارد لب خشکم
به خط من دل از آن لعل شکرخا بر نمی دارم
نظر بر قامت بی سایه آن سیمتن دارم
ز سرو بوستان ناز دو بالا بر نمی دارم
نگردد تا چو صبح آیینه تاریک من روشن
دو دست عجز از دامان شبها بر نمی دارم
نمی سازد هنر از عیب چون طاوس محجوبم
به چندین بال رنگین چشم از پا بر نمی دارم
فشانم هر چه دارم بی طلب در دامن سایل
که من چون ابر از همت تقاضا بر نمی دارم
نباشد توشه ای در کار مهمان کریمان را
از آن امروز زاد از بهر فردا بر نمی دارم
تو کز آزار محرومی ره هموار پیدا کن
که من بی نیش خار از جای خود پا بر نمی دارم
تو کز غیرت نداری بهره ای بردار کام دل
که من از سرکشی عبرت ز دنیا بر نمی دارم
اگر از گردن افرازی سرم بر آسمان ساید
سر از پای قدح صائب چو مینا برنمی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات و تفکرات عمیق خود را بیان میکند. او به رغم چالشها و محرومیتهایی که در زندگی دارد، از باورها و آرزوهایش دست نمیکشد. با اشاره به زیباییهای دنیا و عشق، او میگوید که نمیتواند از یاری و محبت دیگران بگذرد و همچنان به دیدن زیباییها و امیدها ادامه خواهد داد. شاعر از سرکشی دنیا و ناملایمات نمیترسد و به عزم خود برای ادامه مسیر پایبند است. او همچنین به سخاوت و نیکوکاری اشاره دارد و اینکه بیتوجه به مشکلات، در مسیر هدایت و دگرگونی خود باقی میماند. در نهایت، شاعر نشان میدهد که همواره در جستجوی زیبایی و حقیقت است و هرگز از اهداف و آرزوهایش دور نمیشود.
هوش مصنوعی: من به دنیای مادی و لذتهای آن وابسته نیستم و از آن دل نمیکنم، همچنان که یوسف نمیتوانست از نگاههای زیبا و محبتآمیز زلیخا چشم بپوشد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از تنهایی خود بیرون بیایم و به گفتگو با دیگران بپردازم، مانند عنقای افسانهای که از کوه قاف به عقب برنمیگردد.
هوش مصنوعی: این جمله به بیان این احساس میپردازد که نویسنده با وجود سختیها و بار سنگینی که ممکن است بر دلها وجود داشته باشد، به شادی خود ادامه میدهد. او میگوید که حتی اگر غم و نبود چیزی در دلها احساس شود، نمیخواهد این بار را از دلها بردارد. به نوعی، او به پذیرش شرایط و ادامه زندگی با شادی و امید اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در این دریا، هیچ صدفی بدون گوهر وجود ندارد. اگر من از تماشای این زیبایی دست نکشم، نشانهی نادانی من است.
هوش مصنوعی: به این ابر تیره امید دارم، لب خشک من به خط زیبای آن لعل شیرین برنمیگردد.
هوش مصنوعی: من به زیبایی و قامت بینقص تو نگاه میکنم و از قامت تو که مانند سرو باغستان ناز است، هیچ چیزی نمیخواهم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند صبح، آینه ی تاریک من روشن نشود، دست های ناتوانی را از دامان شب ها برنمی دارم.
هوش مصنوعی: هنر نمیتواند از عیب و نقص شکل بگیرد. من مانند طاووس، که با وجود زیبایی و بالهای رنگینش خود را مخفی کرده، به خاطر عیبها و مشکلاتم، از جایی که هستم حرکت نمیکنم.
هوش مصنوعی: من بدون هیچ توقعی همه چیزم را در اختیار دست نیازمندان میگذارم، زیرا مانند ابر هستم که از بزرگی و همت خود هیچگاه درخواست و تقاضایی نمیکنم.
هوش مصنوعی: در کار میهمانان بزرگوار نباید چیزی را از امروز برای فردا برداشت کرد، بنابراین من هیچ توشهای برای فردا جمع نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر تو از درد و رنج فاصله بگیری و راهی راحت و هموار برای خود پیدا کنی، من حتی با وجود اینکه بیدرد و بدون مشکل هستم، از جایی که هستم تکان نمیخورم.
هوش مصنوعی: تو که غیرت نداری، از زندگی لذت ببر، چون من از نافرمانیام در دنیا درس عبرت نمیگیرم.
هوش مصنوعی: اگر گردنفرازی کند و سر مرا به آسمان ببرد، باز از پای این لیوان، مثل یک پرنده، دست برنمیدارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حساب از سختی آرام فرسا برنمی دارم
شرار آسا سر از بالین خارا برنمی دارم
مرا تکلیف معموری کند خضر و نمی داند
که آسان دست از دامان صحرا برنمی دارم
وداع آرزو کردم که راه بیخودی طی شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.