برو ساقی که من در جام صهبای دگر دارم
پری در شیشه از آیینه سیمای دگر دارم
مرا بگذار چون نرگس خمار آلود ای ساقی
که من این جام زرین بهر صهبای دگر دارم
نگردد چشم من روشن به هر خورشید رخساری
من این شمع از برای مجلس آرای دگر دارم
به چشم سر و بستان تیغ زهرآلود می آید
که من این خارخار از سرو بالای دگر دارم
نگردد گوهر دریای امکان سنگ راه من
که من در سر هوای سیر دریای دگر دارم
مرا کوه غم از دل سیر صحرا بر نمی دارد
که من چون لاله داغ کوه و صحرای دگر دارم
نه مجنونم که چشم آهوان سازد نظر بندم
نظر بر گوشه چشم دلارای دگر دارم
علاج این طبیبان می کند درد مرا افزون
من این درد گرامی از مسیحای دگر دارم
ز کلک صنع هر دل از سویدا نقطه ای دارد
من از داغش به هر عضوی سویدای دگر دارم
تو بهر جنتی در کار زاهد، من برای او
تو دل جای دگر داری و من جای دگر دارم
به من عرض متاع خود دهد یوسف، نمی داند
که من این خرده جان بهر سودای دگر دارم
مکن تکلیف سیر گلشن جنت مرا صائب
که من در سر هوای سرو بالای دگر دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با زبانی زیبا و استعاری، احساسات عمیق و تمایل به تغییر را بیان میکند. شاعر از ساقی میخواهد که او را به حال خود بگذارد زیرا به دنبال نوعی دیگری از عشق و تجربه است. او اشاره میکند که هر چه در حال حاضر دارد، به اندازه کافی نیست و آرزوی چیزهای دیگری را در سر دارد. شاعر به تضاد میان آنچه دارد و آنچه که در دل میخواهد میپردازد؛ از دردها و غمهای خود سخن میگوید و ابراز میکند که هیچکس نمیتواند او را در این آرزوهاش یاری کند. او خود را در جستجوی زیبایی و معانی عمیقتر میداند و به تجربههایی فراتر از آنچه که تاکنون داشته، آرزومند است. این شعر در نهایت به درکی عمیق از زندگی و عشق و دشواریهای آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: برو ای ساقی، چون من در جام خود مشروب دیگری دارم و در شیشهای، تصویر زیبایی متفاوت از آنچه که هست، تماشا میکنم.
هوش مصنوعی: مرا مانند نرگس مست و زیبا رها کن ای ساقی، چون من این پیکر طلایی را برای نوشیدن شراب دیگری در نظر دارم.
هوش مصنوعی: چشم من به هیچ خورشید و زیبایی دیگری روشن نمیشود. این شمع را برای زیبا کردن مجلس شخص دیگری دارم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از دور، تیغی زهرآلود دیده میشود، در حالی که من خودم این درد و سوزش را از شاخسار دیگری احساس میکنم.
هوش مصنوعی: نمیخواهم که در مسیرم موانع و مشکلاتی مانند سنگهای دریا وجود داشته باشد، زیرا در ذهنم آرزوی سفر به دریاها و دنیای جدیدتری را دارم.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دلم هست، به راحتی از بین نمیرود و مانند کوهی بزرگ روی دوشم سنگینی میکند. من همچون لالهای هستم که درد و رنج را در دل میپرورانم و این دردها به من تعلق دارند، گویی کوه و دشت متفاوتی را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: من مجنون نیستم که به چشمهای زیبای آهوها خیره شوم، بلکه نگاه من به گوشه چشمان معشوقی دیگر است.
هوش مصنوعی: تشخیص و درمان من به وسیله این پزشکان تنها باعث افزایش دردهایم میشود. من تنها این درد گرانبها را از یک نجاتدهنده دیگر میطلبم.
هوش مصنوعی: هر دلی به نوعی از خالق خودش تاثیری خاص دریافت کرده است، اما من به خاطر داغی که در دل دارم، اثر این درد را در تمام اعضای بدنم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: تو برای رسیدن به بهشت زحمت میکشی، اما من برای تو دلی دیگر دارم و خودم هم جایی دیگر قرار دارم.
هوش مصنوعی: یوسف به من میگوید که کالای خود را به من ارائه کند، اما او نمیداند که من این جان کوچک را برای آرزوی دیگری دارم.
هوش مصنوعی: من را وادار نکن که در مورد زیباییهای بهشت صحبت کنم، زیرا من در دل خود آرزوی معشوق دیگری دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیم صورت پرست، اینجا تماشای دگر دارم
درین آیینه ها آیینه سیمای دگر دارم
نمی گیردکمند الفتم وحشی غزالان را
که مجنونم ولی دامان صحرای دگر دارم
تو درآغوش سرو ای قمری کوته نظر بنشین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.