دل صد پاره خود را به زلف یار می بندم
من این اوراق را شیرازه از زنار می بندم
به چشم خیره رسوا نگاهان برنمی آیم
به افسون گرچه چشم رخنه دیوار می بندم
دم سرد خریداران اگر این چاشنی دارد
شوم گر آب گوهر یخ درین بازار می بندم
زبان در کام چون پیکانم از خشکی نمی گردد
لب خشک از تکلم چون لب سوفار می بندم
ز چشمم روی می تابد ز حرفم گوش می گیرد
نگه در چشم می دزدم لب از گفتار می بندم
ز تسخیر مزاح سرکش او عاجزم ور نه
به تردستی شعله را با خار می بندم
کمر در خون من صد عندلیب مست می بندد
گل داغی اگر بر گوشه دستار می بندم
فرستم نامه چون صائب به آن سنگین دل کافر
به بال نامه بر با رشته زنار می بندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق و دلتنگیهای خود نسبت به معشوق سخن میگوید. او با بیان اینکه دل شکستهاش را به زلف یار میبندد، نشان میدهد که عشق او برایش بسیار مهم است. همچنین، او به دلایل مختلف به بیان دشواریهای ارتباط با معشوق میپردازد و از بیتفاوتی و سردی برخی افراد در جامعه انتقاد میکند. شاعر تلاش میکند با کلمات و صور خیال زیبا احساسات خود را منتقل کند و خود را در مواجهه با عشق و دلدادگی توصیف میکند. او به عواطف و لحظات سخت عشق اشاره میکند و در نهایت خواستههای خود را با ارسال نامهای به محبوبش که او را "کافر" مینامد، ابراز میکند. این شعر ترکیبی از عشق، درد و تلاش برای برقراری ارتباط با محبوب است.
هوش مصنوعی: من قلب پارهپارهام را به موهای یار میسپارم و این نوشتهها را به وسیلهی بند دلبستهام محکم میکنم.
هوش مصنوعی: من به نگاههای خیره و رسوا توجه نمیکنم، حتی اگر افسونگر و جذاب باشند. با وجود اینکه چشمانم به آنها توجه نمیکند، اما به نوعی دیوار محافظی در ذهنم ایجاد میکنم.
هوش مصنوعی: اگر خریداران حال و هوای سرد و بیعلاقگی داشته باشند، من هم دلیلی برای حضور در این بازار ندارم و اگر لازم باشد، حتی میتوانم به راحتی به این وضعیت پایان دهم.
هوش مصنوعی: وقتی زبانم در دهانم مانند پیکانی تیز و برنده است، به خاطر خشکی و دلسردی نمیتوانم صحبت کنم و مانند لبی که از کمبود رطوبت بسته شده، ساکت میمانم.
هوش مصنوعی: چشمم به زیبایی او روشنایی میبخشد، وقتی سخن میگویم توجهش جلب میشود. نگاه را از چشمها میدزدیدم و از صحبت کردن خودداری میکنم.
هوش مصنوعی: من از دست مزاحمت او ناتوانم، ولی اگر توان داشتم، میتوانستم آتش را با خار به راحتی مهار کنم.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از عشق و درد عاطفی اشاره دارد. شاعر در آن بیان میکند که در اثر بیماری و غم عمیقش، احساساتی مشابه با یک پرندهٔ شاداب و سرمست دارد. او میگوید که اگر چه به شدت دچار اندوه و بیتابی است، اما همچنان میتواند نشانهای از غم خود را به زینت و زیبایی تبدیل کند و گل داغی را بر سر بندد. این نشان از تضاد درونی اوست: از یک سو درد و رنج عاطفی و از سوی دیگر تمایل به زیبایی و شکوه.
هوش مصنوعی: نامهای میزنم مانند صائب به آن دل سنگی و کافر، و با زنجیری بر بالای نامهام میبندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبان در ذکر و در دل نقش زلف یار می بندم
مسلمانی اگر اینست من زنار می بندم
بتنگ از من در و دیوار من از بهر دیداری
چو نقش خامه خود را بر در و دیوار می بندم
دمادم شکر و بادام او در عشوه با مردم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.