نظر را تا چراغ گوشه محراب خود کردم
تماشای فروغ گوهر نایاب خود کردم
چه سازد با دل دریا کش من تلخی عالم
مکرر بحر را در کاسه گرداب خود کردم
ندارد خواب عاشق ورنه من افسانه عالم
به کار چشم بیدار و دل بیخواب خود کردم
از آن است تاج شاهان پایتخت اعتبار من
که از دریا قناعت چون گهر با آب خود کردم
ز خواب مرگ چون نبود مرا امید بیداری
که من در روزگار زندگانی خواب خود کردم
خودی پیچیده بود از قبله حق روی من صائب
نمازم رد نشد تا پشت بر محراب خود کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر نسبت به زندگی و عشق میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا، تلخیهای زندگی را میپذیرد و به عقیده خود، قناعت را چون گوهر نایاب در دل دارد. او به عدم خواب و بیداری دل عاشق اشاره میکند و از تجربیات خود در زندگی میگوید. در نهایت، رابطهاش با خدا و عبادت را مورد تأکید قرار میدهد و بیان میکند که نمازش تا زمانی که در برابر حق ایستاده است، رد نشده است.
هوش مصنوعی: زمانی که به نور و روشنایی گوشهی محراب خود نگاه کردم، زیبایی و درخشش گوهر ارزشمند خود را به نظاره نشستم.
هوش مصنوعی: دل من که مانند دریایی است، چگونه میتواند با تلخیهای مکرر این دنیا کنار بیاید؟ من این تلخیها را در گرداب وجودم جای دادهام.
هوش مصنوعی: عاشق هرگز نمیخوابد؛ وگرنه من داستان عاشقانهای را درباره چشمان بیدار و دل ناآرامم ساختهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر دستاوردهایم و شخصیت خود به قدری ارزشمند هستم که مثل تاج شاهان، اعتبار من را بالا میبرد. قناعت من مانند یک مروارید از دریا، زینتبخش زندگیام شده است.
هوش مصنوعی: از آنجا که امیدی به بیداری از خواب مرگ ندارم، در زندگی هم به خیال و خواب خود مشغول بودم.
هوش مصنوعی: از آنجایی که تأثیرات معنوی و روحانی بر من چنان عمیق بود، هرگز نماز و عبادتم پذیرفته نشد مگر زمانی که به سمت محراب خود برگشت کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.