به ناکامی ز خاک آستانت دردسر بردم
دعای طاق ابرویت به محراب دگر بردم
درین مدت که عمر من سرآمد در نظر بازی
چه از خورشید خسارت بغیر از چشم تر بردم
به کوته دستی من خون اگر گریند جا دارد
که من دست تهی چون بهله زان موی کمر بردم
مرا زیبد به سربازان عالم گردن افرازی
که گوی دل زچوگان خم زلفت بدر بردم
برهمن گرمرا سوزد به صندل جای آن دارد
که بر پای صنم تا جبهه سودم دردسر بردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به درد و ناکامی خود اشاره میکند که از عشق و زیبایی معشوقش ناشی شده است. او از دعای ابروهای معشوق به عنوان منبع امید یاد میکند و از اینکه عمرش در انتظار معشوق سپری شده، ابراز ناراحتی میکند. شاعر به کوتاهی دست خود اشاره دارد و میگوید که اگر دردی از جای خالی خود میکشد، طبیعی است، زیرا او تنها با یاد معشوق و زیباییهایش زندگی کرده است. در انتها، او به قدرت عشق و تأثیر آن بر زندگیاش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: از ناامیدی و ناکامی که حامی من بود، غم و درد خود را به آستان تو آوردم و دعای تو را با دلی پر از امید، به مكانی دیگر منتقل کردم.
هوش مصنوعی: در این مدت که عمر من به پایان رسید، در دنیای زیبایی باختی نداشتم جز اینکه فقط اشک ریختم.
هوش مصنوعی: اگر خون هم بریزد، بر اثر کمکاری من است، چرا که من دست خالی و بیچیز، همچون پرندهای که از بال خود میکاهد، از آن موی کمر گرفتم.
هوش مصنوعی: من را در میان سربازان جهان، بزرگ و سررشته دار میانگاری که با دلنگرانی به خاطر زیبایی چهرهات، از زلفت دل به دلم درآوردهام.
هوش مصنوعی: برهمن، که یک شخصیت مقدس در هندوان است، در گرمائی که دارد، به صندل سوزانیده میشود. این احساس همانقدر مهم است که در پیش پای بت، تا بتواند درد و رنج خود را تحمل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.