دل درون سینه و ما رو به صحرا می رویم
کعبه مقصد کجا و ما کجاها می رویم
جام جم آیینه دار کاسه زانوی ماست
ما چون طفلان هر طرف بهر تماشا می رویم
شمع طور از انتظار ما گدازان است و ما
هر شراری را که می بینیم از جا می رویم
هر سر خاری به خون ما کشد تیغ از نیام
ما چه فارغبال در دامان صحرا می رویم
کاروانگاه حوادث سینه مجروح ماست
رو به ما دارد غم عالم به هر جا می رویم
بر سر بخت سیه خاک سیه زیبنده است
ما به هندوستان نه بهر مال دنیا می رویم
دامن دشت است باغ دلگشای وحشیان
غم چو زور آورد بر خاطر به صحرا می رویم
اشک در دامان و آه آتشین در زیر لب
چون چراغ صبحدم بیرون ز دنیا می رویم
این زمان صائب حریفان مست خواب غفلتند
قدر ما خواهند دانستن چو زینجا می رویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اشعار به توصیف حال و احساساتی پرداخته است که فرد در جستجوی مقصد و معنا در زندگی دارد. او از دلش که به مانند گلی در سینهاش میتپد، به سوی دشت و بیابان میرود و عمیقاً به دنبال چیزی فراتر از دستاوردهای دنیوی است. در این سفر، او با غم و اندوه و همچنین زیباییهای طبیعت مواجه میشود. شعر به نوعی به عدم قطعیت زندگی و احساس تنهایی در وجود انسان اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در این مسیر خود را از غفلت و خواب بیدار خواهد کرد و ارزش واقعی خود را درک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: دل ما در سینهمان میتپد و ما در حال حرکت به سوی بیابانها هستیم؛ اما مقصد ما به کعبه کجاست و ما در کجاها در حال رفتن هستیم؟
هوش مصنوعی: جام جم که نماد شناخت و آگاهی است، نشاندهندهی وضعیت ماست. ما مانند کودکان، به هر سو مینگریم و به تماشا و کاوش در دنیای پیرامون خود مشغولیم.
هوش مصنوعی: شمعی که در کوه طور روشن است به خاطر انتظار ما ذوب میشود و ما با دیدن هر شعلهای از جا بلند میشویم.
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به ما آسیب بزند، از قدرت ما خواهد سوخت؛ چه راحت و آزادانه در دشت و صحرا زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: محل تجمع اتفاقات، دل جریحهدار ماست و هر کجا که برویم، غم جهان به سمت ما میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر سرنوشت نامساعد، خاک سیاه و تیره مناسب است. ما به هند نمیرویم برای به دست آوردن ثروتهای دنیوی.
هوش مصنوعی: دشت همچون دامن است و درختان آن، محلی آرامش بخش برای جانهای آشفته است. وقتی غم بر دل فشار آورد، به سوی صحرا میرویم تا از آن آزاد شویم.
هوش مصنوعی: دستهایمان پر از اشک و دلتنگی است و در زیر لب آهی داغ میکشیم، همانطور که چراغ صبحگاهی روشن میشود، ما نیز از این دنیا خارج میشویم.
هوش مصنوعی: در این لحظه، دوستان ما در خواب غفلت به سر میبرند و وقتی که ما از اینجا میرویم، متوجه ارزش و اهمیت ما خواهند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا می ده که از پستی به بالا میرویم
مست و غلتان همچو قطره سوی دریا میرویم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.