من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم
چون نسیم خوش نشین هردم زمینی خوش کنم
چون سویدا از جهان با گوشه دل قانعم
نیستم تخمی که هر ساعت زمینی خوش کنم
در دلم چون تیر این پهلو نشینان می خلند
از خدنگ او مگر پهلو نشینی خوش کنم
هر کمان سست نبود در خور بازو مرا
می کشم ناز بتان تا نازنینی خوش کنم
می زند خون عقیق از شوق من جوش نشاط
می شود ازنامداران چون نگینی خوش کنم
نیست چون آب گهر نقل مکان در طالعم
قطره باران نیم هردم زمینی خوش کنم
حسن شهری مغز سودا را نمی آرد به جوش
می رویم تا لیلی صحرا نشینی خوش کنم
آه کز بی حاصلیها نیست در خرمن مرا
آنقدر حاصل که وقت خوشه چینی خوش کنم
زخم تیغ او کجا صائب نصیب من شود
خاطر خود از شکست آستینی خوش کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و شرایط درونی خود اشاره میکند. او میگوید که هیچگاه به راحتی نمیتواند تغییر کند یا خود را شاد کند، مانند نسیم خوشی که هر لحظه زمین را خوشبو میکند. او در دلش از غم و دردهای ناشی از عشق رنج میبرد و به این نتیجه میرسد که نمیتواند مانند دیگران به آسودگی به زندگی ادامه دهد. شاعر میگوید که شادی و خوشحالی به سادگی به دست نمیآید و در زندگیاش علامتهایی از فقدان و بیحاصلی وجود دارد. در نهایت، او از زخمها و دردهای عاطفی خود سخن میگوید و نشان میدهد که برای یافتن آسایش و خوشبختی باید با چالشها مواجه شود.
هوش مصنوعی: من آنطور نیستم که هر لحظه تغییر کنم و ظاهری زیبا به خود بگیرم. مانند نسیمی که آرام و لطیف بر روی زمین مینشینم و همیشه احساس خوبی را منتشر میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی در دنیای خاکی به دل آرامی نمیرسم، نمیتوانم درختی را بکاشتم که هر لحظه میوه خوشی بدهد.
هوش مصنوعی: در دلم مانند تیر، این هم نشینان در حال خندیدن هستند، مگر اینکه بتوانم هم نشینی خوشی داشته باشم.
هوش مصنوعی: هر کمان ضعیفی نتواند بار سنگین من را تحمل کند. من با ظرافت و ناز میکشم تا بتوانم دل نازک و لطیف معشوقم را شاد کنم.
هوش مصنوعی: از شوق و عشق من، همچون خون عقیق، جوش و خروش میکند و شادیام از نام بزرگان و مشهوران به اندازهای است که میخواهم به صورت نگینی زیبا درآیم.
هوش مصنوعی: آب و گهر به من میگویند که مانند آنها نمیتوانم در سرنوشتم جابجا شوم. من تنها یک قطره باران هستم که هر بار به زمین میافتد و به شادی نمیرسد.
هوش مصنوعی: حسن شهر باعث نمیشود که عشق و دیوانگی من شعلهور شود. من تا زمانی که لیلی در صحرا را ملاقات کنم، پیش میروم و خوشحالی میکنم.
هوش مصنوعی: آه، چون بی نتیجه است، در انبار من حاصل زیادی وجود ندارد که در زمان خوشهچینی بتوانم لذت ببرم.
هوش مصنوعی: زخمی که از تیغ او میخورم، کجا برای من نصیب میشود؟ خود را به ماندن در این حال و وضع خوش میکنم، حتی اگر دلم شکسته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.