یوسفستان گشت دنیا از نظر پوشیدنم
یک گل بی خار شد عالم زدامن چیدنم
گرد دل می گشت بر گرد جهان گردیدنی
کرد مستغنی ز عالم گرد دل گردیدنم
دوری ره سرمه می کرد استخوانهای مرا
گر نمی آورد پایی در میان، لغزیدنم
داغ دارد شعله سرگرمیم خورشید را
هر سر ناخن هلالی شد ز سر خاریدنم
می گشایم در هوای رفتن آغوش وداع
نیست از غفلت چو گل در بوستان خندیدنم
گر به این تمکین مرا از خاک خواهی بر گرفت
بیقراریهای دل خواهد ز هم پاشیدنم
پیچ و تاب دل مرا آخر به زلف او رساند
این ره خوابیده شد کوتاه از پیچیدنم
می زنم برهم ز شوق نیستی بال نشاط
نیست بهر خرده جان چون شرر لرزیدنم
ذره نا چیزم اما از فروغ داغ عشق
آب می گردد به چشم آفتاب از دیدنم
بی دماغی باعث بیماری من گشته است
بیشتر سنگین شود بیماری از پرسیدنم
ظرف وصل او که دارد، کز نسیم مژده ای
تنگ شد بر آسمانها جای از بالیدنم
ان گرامی گوهرم صائب که در مصر وجود
پله میزان ید بیضا شد از سنجیدنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفسیر زندگی و عشق پرداخته و شاعر به بیان احساسات و تجربیات خود میپردازد. او به زیبایی و پیچیدگی عشق، به همراه رنجها و خوشیهایش اشاره میکند. شاعر خودش را مانند گلی بیخار توصیف میکند که از دنیای سخت دور شده و به دنبال آرامش و آزادی است. او از دوری و جدایی رنج میبرد و به تأثیر عشق در زندگیاش اشاره دارد. تصویرسازیهای شاعرانه و استفاده از نمادهای مختلف نشاندهنده عواطف عمیق اوست. در نهایت، شاعر از ارزش و مقام عشق خود میگوید و به عظمت وجودیاش در جهان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر پنهان کردن من، به مانند یوسف (در داستانهای قدیمی) شده است و من با چیدن یک گل بدون خار، توانستم زیبایی را به جهانیان نشان دهم.
هوش مصنوعی: دل من در جستجوی عشق و زیبایی، در تمام جهان سیر کرده و به مرحلهای رسیده که از دنیا بینیاز شده است. حالا دیگر دلم تنها به گرداب عشق مشغول است و به هیچ چیز دیگر فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: دوری مانند سرمه که در چشم مینشیند، استخوانهای مرا کج و معوج کرده است. اگر کسی در میان نبود تا مرا حمایت کند، احتمالاً به داخل گودال میافتادم.
هوش مصنوعی: شعلهی سرگرمی من داغ و سوزان است و هر ناخن من به شکل هلال درآمده و نشانگر این است که از سر این سرگرمی و شوق، به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: من در حال آماده شدن برای رفتن هستم، اما در آغوش وداع نیستم. مانند گلی که در باغ به خاطر بیتوجهی خندیدم و شادابی خود را از دست نمیدهم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی مرا از دنیا و وابستگیهای آن جدا کنی، بیتابیهای قلبم باعث خواهد شد که همه چیزم از هم بپاشد.
هوش مصنوعی: پیچ و خمهای پرعاطفه دل من در نهایت مرا به زلف او رساند. این مسیر که خوابآلود شده بود، از نوسانات درونم کوتاهتر شد.
هوش مصنوعی: از شادی نیستی، به هم میزنم خود را و احساس نشاط ندارم. با وجود اینکه جانم به اندازهای کم است، اما مانند شرر، لرزان و متلاطم هستم.
هوش مصنوعی: من کوچک و ناچیزم، اما عشق داغ و درخشان بلای من است که باعث میشود به مانند خورشید، آب شوم و روشنایی بگیرم.
هوش مصنوعی: نداشتن آرامش خاطر باعث شده که حال من بدتر شود و وقتی سوال میکنم، بیماریام سنگینتر میشود.
هوش مصنوعی: آنچه از وصال او دارم، مانند نسیمی است که فضای آسمان را پر کرده و درختان را به رشد و شکوفایی واداشته است.
هوش مصنوعی: این شاعر با افتخار از ارزش و مقام خود صحبت میکند و به این نکته اشاره دارد که در شرایطی خاص، قابلیتهای او به اندازهای بالاست که توانسته به یک مقام عالی دست یابد. او با تعبیراتی شاعرانه به خود و تواناییهایش مینگرد و به نوعی برتری خود را در میان دیگران نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسکه با سامان شد از حسن ملیحی دیدنم
بر کباب دل نمک پاشد نگه دزدیدنم
آه کز غم در شب هجران او فریاد را
نالهٔ زنجیر می سازد به خود پیچیدنم
هر دو عالم کفهٔ میزان سزد قدر مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.