با زبان گندمین از بینوایی فارغم
خوشه ای دارم که از خرمن گدایی فارغم
موج را سر رشته وحدت زدریا نگسلد
بند بندم گر کند عشق از جدایی فارغم
جوهر من از دهان زخم گویا می شود
چون لب خاموش تیغ از خودستایی فارغم
کاسه لبریز دریا را نمی آرد به چشم
چشم پر خون، دارد از شبنم گدایی فارغم
بستر خار است بر دیوانه سختیهای عشق
سنگ طفلان کرده است از مومیایی فارغم
همت من سر فرو نارد به مقصدهای پست
از هدف عمری است چون تیر هوایی فارغم
نیست چون طاوس از هر پر در آتش نعل من
جغد بی بال و پرم، از خودنمایی فارغم
آفتاب از لعل غافل نیست در زندان سنگ
از تلاش رزق با بی دست و پایی فارغم
در بهشت عافیت افتاده ام، تا کرده است
پاس وقت خود ز پاس آشنایی فارغم
ازمسلمانان نمی داند اگر زاهد مرا
منت ایزد را ز کافر ماجرایی فارغم
چون نگاه وحشیان الفت نمی دانم که چیست
در میان مردمان از آشنایی فارغم
مشتری بسیار دارد چون گهر شد کم بها
از شکست خویشتن از ناروایی فارغم
خاکساری بس بود صائب مرا خاک مراد
بر در دو نان ز ننگ جبهه سایی فارغم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر میپردازد. شاعر خود را درگیر فقر و گدایی میبیند، اما در عین حال به زیبایی عشق و جستجوی حقیقت اشاره میکند. او از جدایی و عشقهای ناfulfilled رنج میبرد و میگوید که بسیاری از موانع و سختیها را در مسیر خود تجربه کرده است. با بیان تصاویر مختلفی از زندگی، از جمله عشق، درد، و تلاش برای رسیدن به هدف، او در نهایت به نوعی از خلوص و خاکساری دست مییابد و بینش جدیدی درباره زندگی و روابط انسانی ایجاد میکند. همچنین، به تمایز بین ظاهر و باطن اشاره میکند و میگوید که ارزشهای واقعی انسانها در دلهایشان نهفته است.
هوش مصنوعی: با زبانی ناپسند و ناامید میخواهم بگویم که با وجود تنگدستی، داراییای دارم که از تلاش و کوشش خودم به دست آمده است.
هوش مصنوعی: عشق به من استقامت و پیوندی داده که هیچ نیرویی نمیتواند آن را از هم بگسلد، حتی اگر دردی از جدایی ببرم.
هوش مصنوعی: جوهر وجود من از زخمهایی که بر زبان میرود، آشکار میشود. چون لبان خاموش، در واقع، تیغی هستند که از خودستایی خالیام.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که حتی اگر دریاست و پر از آب باشد، نمیتواند به چشمی که از غم و درد پر است، آرامش بخشد. همچنین شخص گدا و بیچیز در میانه شب، به خاطر شبنم از تنگدستی رهایی یافته است. این تصویر نشاندهنده تضاد بین نعمت و رنج است.
هوش مصنوعی: بستر عشق مانند خارهایی است که بر دیوانهها میخورد. سختیهای عشق مانند سنگی است که بر روی کودکانی که از مومیایی بیخبرند، میافتد.
هوش مصنوعی: نیت و تلاش من هرگز به سمت اهداف کوچکی نمیرسد، چرا که هدف من آنقدر بزرگ و بلندپروازانه است که مثل تیر پرتاب شده در آسمان، به مقصدی والا میرود.
هوش مصنوعی: من مانند طاوس با پرهای زیبا نیستم که در آتش درخشان کنم؛ من مانند جغدی هستم که نه بال دارد و نه پر، و از خودنمایی و جلوهگری بینیازم.
هوش مصنوعی: خورشید هرگز از زیبایی و درخشش خود غافل نمیشود، حتی اگر در قید و بند سنگها باشد. او با وجود نداشتن دست و پا، پایدارانه به دنبال روزی و sustenance خود خواهد بود.
هوش مصنوعی: در بهشت آرامش قرار دارم، چون او برای گذراندن زمان خود از ارتباط با آشنایان رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: زاهد مسلمان نمیداند که من به خاطر حق و رحمت خداوند، از کافرها هم فاصله گرفتهام و در واقع این جدایی برای من داستان ویژهای نیست.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که در میان مردم چه چیزی باعث دوستی و نزدیک شدن به هم میشود، چون مانند وحشیها نگاه میکنم و از آشنایی و ارتباط دور هستم.
هوش مصنوعی: اگر فردی تواناییهای خود را به درستی نشناخته و از ارزش واقعی خود غافل باشد، به تدریج ارزشش کم میشود و دیگران نیز به او اهمیت نمیدهند. باید از ناپسندیها و شکستهای خود آگاه شده و از آنها عبور کنیم تا دوباره به ارزش واقعی خود برسیم.
هوش مصنوعی: زحمت کشیدن و تواضع من کافی است، ای صائب. من دیگر نمیخواهم در پی دستیابی به آرزوهایم در جایی ناچیز و بیاهمیت قرار بگیرم، زیرا این کار باعث شرمندگی من میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.