از دل چون سرمه خود میل آهی می کشم
خویش را در گوشه چشم سیاهی می کشم
از حجاب عشق صد زخم نمایان می خورم
تا ز چشم شرمگین او نگاهی می کشم
گرچه دارم چون گل از تخت سلیمان تکیه گاه
همچنان خمیازه بر طرف کلاهی می کشم
چون قفس مجموعه چاکی است سرتا پای من
بس که دست انداز مژگان سیاهی می کشم
تا در گلزار وحدت بر رخم واکرده اند
بوی ریحان بهشت از هر گیاهی می کشم
گرچه عمری شد که از عشق جنون افتاده ام
کار چون افتد به دعوی مد آهی می کشم
می کنم طومار شکریارانشا در ضمیر
گر به ظاهر از جفای دوست آهی می کشم
من حریف زهر چشم این حسودان نیستم
همچو یوسف خویش را در قعر چاهی می کشم
چون علم هر چند تنهایم درین آشوبگاه
با سر شوریده ناموس سپاهی می کشم
از تنور رزق تا قرصی برون می آورم
بیژنی گویا برون از قعر چاهی می کشم
گرچه ازدامان مطلب سعیم کوته است
مد آهی صائب از دل گاه گاهی می کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این poema، از درد و عشق سخن میگوید. او با احساسات عمیق و زخمهای عشق دست و پنجه نرم میکند و به یاد معشوقش، نگاهی شرمآور را طلب میکند. هرچند در موقعیتهای خوب زندگی قرار دارد، اما همچنان رنج میکشد و در جستجوی معنای عشق و ارتباط با معشوق است. او خود را در موقعیتی تنها و آشفته میبیند، اما با وجود همه دشواریها و دردها، به عشق ادامه میدهد. در نهایت، شاعرانگی و عمق احساساتش را در کنار اضطرابها و چالشهای زندگی بیان میکند.
هوش مصنوعی: از عمق دل مانند سرمه، آهی به درون میکشم و خود را در لبههای چشم سیاه به تصویر میکشم.
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که عشق به من میزند، به شدت غصه میخورم، اما آرزو دارم که فقط یک بار از نگاه خجلتزده او بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مانند گلی از تخت سلیمان برخوردارم، هنوز هم در حال خمیازه کشیدن بر لبه کلاهی هستم.
هوش مصنوعی: چون قفس پر از شکاف و سوراخی است، من به اندازهای درگیر گرفتاریم که هر بار با مژگان سیاهت برخورد میکنم، غم و درد مرا بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: در باغی که همه چیز به اتحاد و هماهنگی رسیده است، عطر خوش ریحان بهشت از هر گیاهی به مشامم میرسد.
هوش مصنوعی: هرچند سالهاست که از عشق دیوانه شدهام، اما اگر کاری پیش بیاید و به دعوا کشیده شود، آهی از دل میکشم.
هوش مصنوعی: من در وجود خودم یادداشتهایی از دوستانم مینویسم، حتی اگر در ظاهر از بیمحلی و ظلم دوستی، آه و ناله میکنم.
هوش مصنوعی: من توانایی مقابله با نگاههای حسودانه این افراد را ندارم و همچون یوسف که برادرانش او را در چاه انداختند، خودم را در شرایطی دشوار میاندازم.
هوش مصنوعی: هرچند در این دنیای پرهیاهو تنها هستم و ذهنم آشفته است، اما همچنان به اصول و قوانین خود وفادارم و در برابر مشکلات مقاومت میکنم.
هوش مصنوعی: از تنور زندگی روزی را بیرون میآورم، مانند اینکه گویی از عمق چاهی چیزی را بیرون میکشم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تلاش من در بیان خواستههایم ناکافی است، گاهی اوقات با کشیدن آهی از دل، آرامش مییابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در لباس از سینه تفسیده آهی می کشم
شمع فانوسم نفس در پرده گاهی می کشم
گر چه از مشق جنون افتاده ام چون خامه باز
کار هر جا بر سر افتد مد آهی می کشم
صحبت خلق است مجنون مرا بر دل گران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.