رفت آن عهدی که من بی یار ساغر می زدم
بر کمر دارم کنون دستی که بر سر می زدم
بود طرق قمریان انگشتر پا سرو را
در گلستانی که من با او سراسر می زدم
می دواندم ریشه در دل قاتل بیرحم را
زیر تیغش پیچ وتابی گر چو جوهر می زدم
با کمال تنگدستی از شکست آرزو
خارو خس در دیده تنگ توانگر می زدم
جوشن داودیی از عشق اگر می داشتم
خویش را بر قلب آتش چون سمندر می زدم
زنگ کلفت را اگر می شد برون دادن زدل
خیمه با گردون زنگاری برابر می زدم
بوریا بر خاک پشت دست خود را می گذاشت
هر کجا من تکیه باپهلوی لاغر می زدم
این که کردم حلقه درها دو چشم خویش را
کاش دل را حلقه امید بر در می زدم
جلوه لشکر تن تنها کند در دیده ام
من که تنها چون علم بر قلب لشکر می زدم
می کشم اکنون الف چون سوزن از بهر خزف
من که همچون رشته پشت پا به گوهر می زدم
نی به ناخن می کند دوران تلخم این زمان
زان تغافلها که من بر تنگ شکر می زدم
می کنم آب حیات خویش صرف شوره زار
من که از نخوت سیاهی بر سکندر می زدم
می شدم خامش اگر چون شانه باچندین زبان
دست در دامان آن زلف معنبر می زدم
صائب اکنون بادهان خشک و چشم تو خوشم
من که استغنا به خلد و آب کوثر می زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و یادآوری گذشتۀ شاعر است. او از دورانی سخن میگوید که با یار خود خوش میگذرانید و اکنون، از تنهایی و تنگدستی رنج میبرد. شاعر از عشق و آرزوهای نابودشده صحبت میکند و به تضاد میان آن گذشته و حال تنگدست خود اشاره دارد. او آرزو میکند که میتوانست از زخمهای دل بکاهد و به خواب و خیالات شیرین دست یابد، اما احساس میکند که اکنون به سمت تاریکی و سختی رفته است. در انتها به حالتی از بینیازی و رنج اشاره میکند که بر اثر دوری از عشق و لذتهای زندگی دچار شده است.
هوش مصنوعی: آن زمانهایی که بدون دوست و همراه به جشن و شادمانی میپرداختم و جام را به کمرم میبستم، گذشته است. حالا تنها دستانم بر سرم میزند و از آن خوشبختی دور شدهام.
هوش مصنوعی: در باغی که من با او در آن قدم میزدم، نشانههای زیبای قمریها، مانند انگشترهایی بر پای سرو، دیده میشد.
هوش مصنوعی: من در دل قاتل بیرحم ریشه میخورم و خود را زیر ضربههای او تاب میزنم، مثل مادهای که خواص خاص خود را داراست.
هوش مصنوعی: با وجود فقر و تنگدستی شدید، بهخاطر ناامیدی از آرزوهایم، به تماشا و حسرت به زندگی دیگران مینگرم، در حالی که آنها از نظر مالی در شرایط بهتری هستند.
هوش مصنوعی: اگر همچون جوشن داود از عشق برخوردار میشدم، خودم را بر دل آتش چون سمندر قرار میدادم.
هوش مصنوعی: اگر میتوانستم زنگ بزرگ را از دل خیمه بیرون بیاورم، آن را با دنیای زرین و پر از نقش و نگار برابر میکردم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویری از زندگی ساده و بیریز و درشتی اشاره میکند. او توصیف میکند که در هر جایی که بر دیوار یا زمین تکیه میزد، نشانههایی از نازکی و ضعف وجود داشت. این نشاندهندهی فقر و دشواریهای معیشتی است که زندگی را برای او سخت میکند.
هوش مصنوعی: من با دو چشم خودم حلقه به در زدم، اما ای کاش به جای این، دل خود را با امید به در میزدم.
هوش مصنوعی: من در دل دیدهام که چگونه وقتی لشکری به تنهایی میآید، حضور آن به اندازهای نمایان است که همچون پرچم بر قلب لشکر تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اکنون سراغ الفبا میروم، مانند سوزن که باعث ایجاد خراشی میشود. این کار را به خاطر من انجام میدهم که در جستجوی گوهری ارزشمند، مانند رشتهای که به پشت پا وصل است، تلاش میکنم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در شرایط سخت و ناگوار زندگی، به یاد سابقههای شیرین و تلخ خود میافتد. شاعر از تجربههای گوناگونش سخن میگوید و اشاره میکند که در گذشته، با امید و تلاش، به خوشیها میپرداخته، اما اکنون به خاطر بیتوجهیهای دیگران، در تلخی زمان حال و ناراحتی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: من آب زندگیام را در سرزمین خشک و بیثمر مصرف میکنم، چرا که به خاطر خودپسندی و غرورم بر سکندر نفرین میفرستادم.
هوش مصنوعی: اگر به مانند شانهای با چندین زبان، به زلف معنبر او تکیه میکردم، خاموش میماندم.
هوش مصنوعی: من اکنون با وجودی که دهانم خشک است و چشمانت برایم دلپذیر است، در حالتی از خودبینیازی در بهشت و کنار آب کوثر به سر میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.