جامه ای می خواست دل بر قامت رعنای زخم
آخر آمد ناوک اوراست بر بالای زخم
در حریم سینه ام هر جا نفس پا می نهد
کاروان زخم افتاده است بر بالای زخم
خنده بیدردی است در آیین ماتم دوستان
می کشد آخر مرا این خنده بیجای زخم
غیر حرف شکوه مرهم نیارد بر زبان
ناوک او اگر زند انگشت بر لبهای زخم
می شود بر دست من هر داغ گردابی ز خون
آستین هر گه کشم بر چشم خونپالای زخم
گشته ام صائب خلاص از دستبرد بیغمی
تا کشیده تیغ او بر سینه ام طغرای زخم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و رنج ناشی از آسیبهای عاطفی و جسمی میپردازد. او از زخمهایی صحبت میکند که به شدت دل را آزرده و در سینهاش نقش بستهاند. هر جا که نفس میکشد، زخمها به او یادآوری میشود و این درد، به خندهای بیمعنی در میان دوستان تبدیل میشود. شاعر احساس میکند که هیچ چارهای جز تحمل این زخمها ندارد و اشاره به اینکه هر گزافهگویی یا شکوه، قادر به تسکین این درد نیست. او در نهایت به تصویری از رنج و زخمهای عمیق خود میرسد که به شدت او را میآزارد.
هوش مصنوعی: تکهای از لباس زیبا به دلی شایسته و معصوم تعلق داشت، اما سرانجام تیر عشق بر قلب او نشسته و زخم عمیقی را به یادگار گذاشته است.
هوش مصنوعی: در دلم هر جا که نفسی جای پا میگذارد، کاروانی از زخمها به روی زخمهای دیگر نشسته است.
هوش مصنوعی: خنده بدون درد در مراسم سوگواری دوستان، در نهایت باعث آزار و رنجش من میشود. این خنده ناحق به زخمهای من اضافه میکند و مرا بیشتر آزار میدهد.
هوش مصنوعی: تنها حرف شکایت میتواند مرهمی بر دردها باشد، و اگر آن زخم وجود داشته باشد، حتی آرامش لبها نیز نمیتواند تسکینی برای آن باشد.
هوش مصنوعی: هر بار که داغی بر دستانم مینشیند و آستینم به خون آغشته میشود، چشمانم به زخمهایی که خونین شدهاند مینگرد.
هوش مصنوعی: من از آسیبهای بیاحساسی رهایی یافتهام، اما اکنون زخم تیغ او بر سینهام نمایان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داغ نتواند گرفتن در دل ما جای زخم
وقت خندیدن نمک میریزد از لبهای زخم
جای یک زخم دگر چون گل بر اعضایم نماند
تیغ بگشاید مگر در سینهٔ من جای زخم
میبرند از یکدگر ذوق جراحت هر نفس
[...]
بیخطا از بس رساند زخم بر بالای زخم
تیر او انگشت زنهاری است در لبهای زخم
شکوهای از دستبرد خنجر او کرده است
مینهد مهر خموشی بخیه بر لبهای زخم
بیدلان را نیست تاب مرهم تیغ نگاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.