سوختم تا ره در آن زلف معنبر یافتم
خشک چون سوزن شدم کاین رشته را سر یافتم
می توانم از نگاهی ذره را خورشید کرد
فیض آن صبح بنا گوشی که من دریافتم
زان به گرد خویش چون پرگار می گردم که من
از سویدای دل خود کعبه را دریافتم
سایه ارباب دولت شمع راه ظلمت است
آب حیوان را به اقبال سکندر یافتم
چون غبار خاکساران را نسازم توتیا
من که در گرد یتیمی آب گوهر یافتم
رخنه گفتار بر من زندگی را تلخ داشت
تا شدم خاموش خود را تنگ شکر یافتم
دامن داغ جنون آسان نمی آید به دست
سوختم چون شمع تا از آتش افسر یافتم
باغ جنت را که تنگ است آسمان بر جلوه اش
سر به زیر بال بردم در ته پر یافتم
به که بردارم زلب مهر خموشی شکوه را
من که صائب دست بر دامان دلبر یافتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربیات عمیق و احساسات خود سخن میگوید. او به سوزش و سوختن خود اشاره میکند که در پی آن به حقیقت یا معانی عمیقتری دست یافته است. از نظر او، عشق و زیبایی میتواند از نگاهی به ذرهای نور تبدیل شود. او همچنین از گردشی شبیه به پرگار در زندگیاش صحبت میکند که به کعبه یا هدفی مقدس رسیده است. شاعر درباره ظلمت و چالشهای زندگی میگوید و به یاد میآورد که با وجود سختیها، به گنجینههای معنوی و روحی دست یافته است. احساس یتیمی و آسیبپذیری نیز در شعر وجود دارد و شاعر میگوید که در دل این تلخیها، شکر و زیبایی را پیدا کرده است. در نهایت، او از جنون و شوریدگیاش هم سخن میگوید که به او تجربههای جدید ارائه کردهاست. این شعر با اشاره به زیبایی و غمهای زندگی در تلاش برای رسیدن به عشق و حقیقت پایان مییابد.
هوش مصنوعی: در عشق و دلدادگی، تمام وجودم را به آتش کشیدم تا راهی برای رسیدن به آن زلف خوشبو بیابم. به اندازه سوزن خشک شدم، اما توانستم سرنخی از این رشته عاشقانه پیدا کنم.
هوش مصنوعی: با یک نگاه میتوانم ذرهای را به مانند خورشید درخشان کنم، زیرا از آن صبح، آگاهی و درک عمیقی به دست آوردم.
هوش مصنوعی: از آنجا که عشق و محبت چون پرگار میچرخم، زیرا کعبه دل من را تنها در عمق احساساتم یافتم.
هوش مصنوعی: سایهی قدرت و سلطنت مانند نوری است که راه تاریکی را روشن میکند. من نیز بهرهمندی از آب حیات را هنگام خوششانسی و موفقیت سکندر به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر افتادن در مشکلات و دشواریهای زندگی، خودم را پایین نمیآورم و به بیارزشی تن نمیدهم، چرا که در دل این سختیها، گنجهایی از درایت و ارزشهای واقعی را یافتهام.
هوش مصنوعی: سخن گفتن باعث شد که زندگیام تلخ و تیره شود، تا جایی که سکوت کردم و درونم را پر از شیرینی یافتم.
هوش مصنوعی: به راحتی نمیتوان به دامن داغ جنون دست یافت. من همچون شمعی سوختم تا اینکه از آتش به وجود افسر رسیدم.
هوش مصنوعی: در باغ بهشت که آسمان به خاطر زیباییاش پایین آمده است، من سرم را به خاطر عظمت آن بالا بردم و در عمیقترین بخش آن، پر پرواز را یافتم.
هوش مصنوعی: من چطور میتوانم از عشق و سکوت سخن بگویم، در حالی که توجه و محبت معشوق را در کنار خود دارم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.