میشدم بیرون ز خود گر منزل میداشتم
دست و پایی میزدم گر ساحلی میداشتم
بهترست از عقل ناقص چون جنون کامل فتاد
کاشکی من هم جنون کاملی میداشتم
ای که گویی دست بر دل نه مکن بیطاقتی
مینهادم دست بر دل گر دلی میداشتم
دانه اشکی که دارم چون صدف در دل گره
میفشاندم گر زمین قابلی میداشتم
بیقراریهای من میداشت پایان چون سپند
راه فریادی اگر در محفلی میداشتم
در گرفتاری است آزادی درین بستانسرا
میشدم آزاد اگر پا در گلی میداشتم
دیگ بحر از احتیاج ابر میآید به جوش
جوش احسان میزدم گر سایلی میداشتم
گرد من بیرون نمیرفت از بیابان جنون
همچو مجنون گر امید محملی میداشتم
از دل بی حاصل خود شرمسارم جای دل
در بغل ای کاش فرد باطلی میداشتم
از تلاش گلشن فردوس فارغ میشدم
جا اگر در خاطر صاحبدلی میداشتم
باده را میداشت خونم داغ از جوش نشاط
در نظر گر دست و تیغ قاتلی میداشتم
آه من صائب نمیشد سرد چون باد خزان
از بهار زندگی گر حاصلی میداشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.