راه حرفی پیش ان لب چون سخن می خواستم
بوسه واری جا درآن کنج دهن می خواستم
درلباس اظهار مطلب شاهد تردامنی است
باتو خود را درته یک پیرهن می خواستم
چرخ سنگین دل نصیب آن خط شبرنگ ساخت
از لب میگون از کامی که من می خواستم
از دو سر خوب است باشد دوستیها برقرار
با تو خود را و ترا با خویشتن می خواستم
انجمن گردید از فکر پریشان خلوتم
با تو کنج خلوتی در انجمن می خواستم
از دل پر خون من گردید طالع چون سهیل
آن عقیق نامداری کز یمن می خواستم
سر به جیب خویش بردم در گریبان یافتم
نکهتی کز یوسف گل پیرهن می خواستم
چهره یوسف ز سیلی گرمی بازار یافت
سایه دستی از اخوان وطن می خواستم
جامه ای کز تن نروید می کند دل را سیاه
کشته خود را ز خون خود کفن می خواستم
چیدن گل صائب از سیر چمن مطلب نبود
ناله گرمی ز مرغان چمن می خواستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عاشقانه و عمیق شاعر است. او در تلاش است تا نوشیدن بوسه، نزدیک شدن به معشوق و بیان احساساتش را به تصویر بکشد. او آرزو دارد که در خلوت خود با معشوقش باشد و دوستیها را برقرار کند. شاعر همچنین اشاره میکند که از دل پرخونش و از درد و رنجهای عاشقانه سخن میگوید. او میخواهد از زیباییهای زندگی و عشق لذت ببرد و در عین حال به تنهایی و خلوص فکر و احساساتش بپردازد. در نهایت، او به دنبال زیبایی و آرامشی است که از حضور معشوقش ناشی میشود و از حسرتهایی که در دل دارد، رنج میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی میخواستم با آن لبها صحبت کنم، احساس کردم که بهتر است به جای کلام، با یک بوسه در آن گوشهی دهان ارتباط برقرار کنم.
هوش مصنوعی: در ظاهر، به نظر میرسد که خیلی محجوب و با احتیاط هستی، اما من میخواستم در خلوت و به دور از دیگران با تو صحبت کنم.
هوش مصنوعی: سرنوشت سنگین و سخت به کسی داده شده که از لبهای نازک و دلپذیر، نوعی زیبایی را میچشد که من آرزوی آن را داشتم.
هوش مصنوعی: دوستیها باید بین ما برقرار باشد، من میخواهم که نه تنها تو را در کنار خود داشته باشم، بلکه خودم را هم در کنار تو احساس کنم.
هوش مصنوعی: جمعی از افکار و احساسات ناپیدا مرا احاطه کردهاند. اما با تو میخواهم در مکانی آرام و خلوت باشم، جایی که فقط ما باشیم و بتوانیم به دور از شلوغی به هم نزدیک شویم.
هوش مصنوعی: از دل پر از درد و غم من، سرنوشتم مانند ستاره سهیل روشن و درخشان شد، همچنانکه آن عقیق معروف را از یمن خواستار بودم.
هوش مصنوعی: به جیب خودم دست بردم و در گریبانم چیزی پیدا کردم که از یوسف، بوی گلی در لباسش را خواسته بودم.
هوش مصنوعی: با belleza یوسف، مانند گرمی بازار، سایهای از دوستی وطن را میطلبیدم.
هوش مصنوعی: لباسی که از تن جدا نمیشود، دل را غمگین میکند. من میخواستم که برای از دسترفتهام، از خون خود کفن تهیه کنم.
هوش مصنوعی: من فقط به زیباییهای چمن و گلها توجه نمیکنم؛ بلکه گاهی دلتنگی و نالهی پرندگان را هم میخواهم که نشاندهندهی زندگی و احساس در این فضاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.