در نبندد چون کمان برروی مهمان خانه ام
می ستاند چوب منع از دست دربان خانه ام
در پناه نیستی آزادم از تشویق خلق
همچو داراز بوی خون دارد نگهبان خانه ام
نیست بی شور محبت یک سر مو بر تنم
زین نمک لبریز باشد چون نمکدان خانه ام
چون کمان هر کس به من پیوست می گردد جدا
می کشد شرمندگی از روی مهمان خانه ام
در قدوم میهمان رنگینی من بسته است
چون سر دارست مستغنی زسامان خانه ام
نیست با معموری ظاهر مرا دلبستگی
از نسیمی می شود چون غنچه ویران خانه ام
تهمت خامی همان چون عود می سوزد مرا
گرچه چون مجمر شده است ازآه سوزان خانه ام
نیستم چون خار و خس بازیچه اطفال موج
کشتی نوحم که می خندد به طوفان خانه ام
چون صدف باتلخرویان نیست آمیزش مرا
می گشاید در به روی ابر نیسان خانه ام
می شد از زور جنون چون پسته خندان خانه ام
نقش برآیینه نتواند نفس را تنگ کرد
از هجوم غم نگردد تنگ میدان خانه ام
نیست از دریامرا صائب شکایت چون حباب
از هوای خود شود پیوسته ویران خانه ام
می کشد از رخنه دیوار و در خمیازه ها
در هوای ساغر سرشار طوفان خانه ام
این زبان بی مغز گردیدم، و گرنه پیش ازین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده خود نسبت به عشق و زندگی میپردازد. او از آزادی و نبود قید و بندها میگوید و احساس میکند که در پناه نبود شخصیتهای اجتماعی، آزاد است. همچنین به تمایل و شور محبت اشاره میکند و به طور استعاری با نشانههایی مانند نمکدان و کمان، از تجربیات دردناک و دلخراش خود یاد میکند. شاعر در تضاد با چالشها و مشکلات زندگی، به سرزندگی و پایداری در برابر طوفانهای عاطفی و مشکلات میپردازد. او همچنین به حس تنهایی و درونگرایی اشاره دارد و نشان میدهد که با وجود چالشها، همچنان قادر به ایستادگی است. در نهایت، با نگاهی به زندگی و غمها، به نوعی از رهایی درونی دست مییابد.
هوش مصنوعی: در خانهام، میهمان به راحتی نباید مورد منع قرار بگیرد و دربان نباید مانع ورود او شود.
هوش مصنوعی: در سایه نبودن احساس آزادی میکنم و از تشویق دیگران بینیازم، مانند نگهبانی که بوی خون را حس میکند و به حفاظت از خانهاش میپردازد.
هوش مصنوعی: بدون عشق و شور و شوق، هیچ چیزی در من نمیماند و حتی یک مو از تنم بیاحساس نمیشود؛ مانند اینکه خانهام پر از نمک باشد و این نمک، وجودم را پر کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که هرکس به من نزدیک میشود، به مانند کمان خم میشود و جدا میشود، و از این رو، شرم و حیا را از چهره مهمانانم برمیدارد.
هوش مصنوعی: وقتی مهمان رنگینی به دیدن من میآید، خانهام به شکلی زیبا و باشکوه آماده شده است، مثل درختی که به خاطر زیباییاش از وسایل دیگر بینیاز است.
هوش مصنوعی: من هیچ علاقهای به زندگی آرام و معمولیام ندارم، از یک نسیم کوچک به اندازهای نازک میشوم که مانند غنچهای بیسرپناه و خراب به نظر بیایم.
هوش مصنوعی: تهمت نادانی مثل عودی است که مرا میسوزاند، هرچند که خانهام به خاطر آههای سوزان مانند یک بخوردان شده است.
هوش مصنوعی: من مثل خار و خس نیستم که بازیچه کودکان باشم، بلکه مانند کشتی نوح هستم که در برابر طوفانها میخندد و خانهام را حفظ میکند.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه صدف هیچ تماسی با خود ندارد، این احساس در من به وجود میآید که راهی برای برقراری ارتباط با دنیای بیرون پیدا کنم و این به من اجازه میدهد که در برابر باران بهاری، خود را نمایان کنم.
هوش مصنوعی: از شدت جنون مانند پستهای خندان، خانهام را نمیتوان در آینه نشان داد و نفس را تنگ کرد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه نمیتواند خانهام را تنگ و محدود کند؛ چون من مثل حباب هستم که در دریا شناورم و نمیتوانم به آن شکایت کنم.
هوش مصنوعی: من دائما به خاطر وضعیت خودم در حال خراب شدن و ویرانی هستم. این وضعیت باعث میشود که دیوارها و درهای خانهام به طور ناخواسته در حال شکاف و فرسایش باشند.
هوش مصنوعی: در فضایی شگفتانگیز و پر از سر و صدا، حالتی دگرگون به من دست داده است که قبل از این، چنین حالتی نداشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.