تا به فکر شبرویهای خیال افتاده ام
مست لذت در شبستان وصال افتاده ام
نیست غیر از ناامیدی حاصل دیگر مرا
دانه بی طالعم در خشکسال افتاده ام
می شود هر روز فکرم یک سرو گردن بلند
تا به فکر قامت آن نونهال افتاده ام
با همه مشکل گشایی خاک باشد رزق من
بر سر ره چون کلید اهل فال افتاده ام
صحبت من نیست بار خاطر نازکدلان
هرکجا افتاده ام خوشتر ز خال افتاده ام
هست اگر کیفیتی بازندگی در بیخودی است
تا به حال خویش می آیم ز حال افتاده ام
دور از انصاف است در محشر به دوزخ بردنم
من که در آتش مکرر ز انفعال افتاده ام
هر سر موی حواس من به راهی می رود
تا به دام زلف آن وحشی غزال افتاده ام
شاهد بیداری شبهاست خواب بی محل
من از خواب چشم او در صد خیال افتاده ام
چرخ هر خواری که بامن می کند شایسته ام
میوه خامم سزای خاکمال افتاده ام
چون نباشد ذره من ایمن از بیم زوال
همعنان آفتاب بی زوال افتاده ام
آرزویی هر دم از گردون تمنا می کنم
کودک شوخم سزای گوشمال افتاده ام
چند پرسی صائب احوال پریشان مرا
نیست حالی تا بگویم چون زحال افتاده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل از احساسات عمیق و ناامیدی سخن میگوید. شاعر به شبزندهداری و لذتهای آن اشاره میکند، اما در عین حال از بیحالی و ناکامی نیز گله دارد. او به فکر محبوبش و قامت او میافتد و در این مسیر، خود را در مشکلات و افسردگی احساس میکند. موضوعاتی مانند عشق، غم، و دلباختگی در اشعار او مشهود است. شاعر به تنهایی و درد خود میپردازد و احساس میکند که در دنیای پیرامونش غرق شده است. در نهایت، او از شرایط و وضعیت خود سوال میکند و به ناامیدی خود اشاره میکند بیآنکه راه حلی برای آن پیدا کرده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد زیباییهای دلانگیز خیال افتادهام، در لذت وصال و نزدیکی به محبوب غرق شدهام.
هوش مصنوعی: جز ناامیدی، چیزی برایم باقی نمانده است. مانند دانهای که در سال خشک افتاده، بیاحوال و بیچشمانداز هستم.
هوش مصنوعی: هر روز به فکر قد و قامت آن جوان هستم و این فکر مرا دچار دشواری میکند، انگار که سر و گردن من هم بلندتر شده است.
هوش مصنوعی: با وجود تمام سختیها و مشکلاتی که وجود دارد، روزی من در جادهای خاص و بهصورت ناگهانی پیدا خواهد شد، مثل کلیدی که در دستان کسانی که به فال و غیببینی اعتقاد دارند، میافتد.
هوش مصنوعی: من به خاطر دلهای حساس نازکدلان صحبت نمیکنم، هر جا که افتادهام، بهتر از آن است که بر خودم ناز کنم.
هوش مصنوعی: اگر کیفیتی از زندگی وجود دارد، این به خاطر عدم خودآگاهی من است. تا به حال خودم را در شرایطی میبینم که از حال خودم فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: در روز قیامت ناعادلانه است که من را به جهنم ببرند، در حالی که من بارها در آتش دچار تردید و مشکل شدهام.
هوش مصنوعی: هر یک از حواس من به سمت و سویی میرود و در این مسیر، به خاطر زیبایی و جذابیت زلفهای آن غزال وحشی به دام افتادهام.
هوش مصنوعی: پیش چشم من، خواب بیموقعتی وجود دارد که از خواب آن معشوق بیدار میشود و من در دریایی از خیالات غوطهور هستم.
هوش مصنوعی: هر بلایی که بر سرم میآید، لیاقت آن را دارم؛ چون هنوز مانند میوهای خام و ناپخته هستم که در دستان خاکی افتادهام.
هوش مصنوعی: زمانی که من نمیتوانم از خطر زوال و نابودی در امان باشم، مانند خورشید ابدی، در کنار دیگران به حرکت ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: هر لحظه از خدا چیزی می خواهم و آرزو دارم، چون بچه ای که به خاطر خطایش مورد تنبیه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: چند بار از من احوال نامناسبم را میپرسی، اما من حال و روز خوبی ندارم که بخواهم توضیح دهم چگونه به این وضعیت رسیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.