ندامت بود بار مطلوب خشک
مپیوند زنهار با چوب خشک
به نخل ثمردار پیوند کن
مده دل چو قمری به محبوب خشک
مزن با خط سبز چین بر جبین
که سوهان روح است مکتوب خشک
مگر بوی یوسف به کنعان گذشت؟
که چون سرو شد تازه یعقوب خشک
به اهل خرابات مفروش زهد
که آتش فتد زود در چوب خشک
بود زاهد ژاژخا را کلام
چو گردی که خیزد ز جاروب خشک
ز آیینه سیراب نتوان شدن
گذشتیم صائب ز مطلوب خشک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.