دل پریخانه آن روی چو ماه است مرا
یوسفی در بن هر موی به چاه است مرا
آه من چون علم صبح قیامت نشود؟
الف قامت او سرخط آه است مرا
همچو کبکی که فتد سایه شاهین به سرش
دل سراسیمه ازان پر کلاه است مرا
با کلاه نمد از هر دو جهان آزادم
سایه بال هما بخت سیاه است مرا
چون قلم، گام نخستین، نفسم سوخته است
در ره شوق کجا فرصت آه است مرا؟
می چکد خون چو کباب از نفس دعوی من
با چنین سوز چه حاجت به گواه است مرا؟
جرم ایام خرد قابل بخشیدن نیست
ورنه با عشق چه پروای گناه است مرا؟
از تماشای تو ای مایه امید جهان
غیر افسوس چه در دست نگاه است مرا؟
منزل عشق چو خورشید بود پا به رکاب
ورنه صائب چه غم از دوری راه است مرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سرمه حیرتش اکسیر نگاه است مرا
سایه گل به نظر چشم سیاه است مرا
بسکه گشتم به چمن محو خرام تو چو آب
سبزه هر لب جو طرف کلاه است مرا
دارم از همت داغ تو جهان زیر نگین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.