نیست آب صافی خاطر روان در جوی خلق
می چکد زهر نفاق از گوشه ابروی خلق
پهلویم سوراخ شد از حرف پهلو دار و من
همچنان چشم گشایش دارم از پهلوی خلق
در حریم خاک اگر با مرگ هم بستر شوی
به که باشی زنده جاوید جان داروی خلق
چشمه نبود این که در کوه و کمر در گریه است
سنگ خارا آب شد از سرکه ابروی خلق
پیش از این چون گل جبینم چین دلتنگی نداشت
تنگ شد خلق من از بس تنگ دیدم خوی خلق
تا دم آبی ز جوی بی نیازی خورده ام
تیغ سیراب است در خلق من آب جوی خلق
ناز پرورد حضورگوشه تنهاییم
می خورد چون صید وحشی بر دماغم بوی خلق
بر زبان چند آوری چون تیر حرف راست را
تیغ کج در دست دارد گوشه ابروی خلق
چون نریزد از بن هر موی من سیلاب خون؟
نشتری در آستین دارد نهان هر موی خلق
نیست چون صائب ترا از خلق امید روی دل
بهتر آن باشد که سال و مه نبینی روی خلق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ناامیدی و تلخیهای زندگی اشاره میکند و از نفاق و دو رنگی در میان مردم گلایه میکند. او احساس میکند که روحش از زخمهای ناشی از کلمات مردم آسیب دیده است و تلاش دارد تا در برابر این مشکلات، امید و نور را در دل خود حفظ کند. شاعر بر این باور است که حتی در مرگ نیز آرامش بیشتری نسبت به زنده ماندن در دنیای پر از رنج و دروغ پیدا میکند. او به تصویرهایی از طبیعت و کنایههای تلخ اشاره میکند که بیانگر درد و رنجی است که از تعامل با دیگران تجربه کرده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که بهتر است از دنیای اجتماعی و دیدن چهرههای مردم فاصله بگیرد تا از رنجهای بیشتر در امان بماند.
هوش مصنوعی: در میان مردم، احساسات و نیتهای پاک پیدا نمیشود و به جای آن، در دلها زهر حسد و نفاق وجود دارد که به صورت ظاهری در رفتار آنها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: من از صحبتهای ناخوشایند و دردآور در مورد خودم رنج میبرم، اما هنوز هم امید دارم که از محبت و حمایت مردم بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: اگر در زمین خاکی، در کنار مرگ قرار بگیری، بهتر از این است که همیشه زنده بمانی و در این دنیا به زندگی ادامه دهی، بدون اینکه تأثیر مثبتی بر زندگی دیگران داشته باشی.
هوش مصنوعی: چشمهای که در کوه و دمنوش به گریه افتاده، همان سنگ سختی است که به خاطر زیبایی و جذابیت ابروی محبوب، از شدت احساس، آب شده است.
هوش مصنوعی: قبل از این که دچار ناراحتی شوم، چهرهام مثل گل بود و هیچ غم و اندوهی نداشتم. اما حالا که به سختیها و تنگیها نگاه میکنم، حال و روزم تغییر کرده و دلم از این همه فشار و تنگی آزرده است.
هوش مصنوعی: من از گودالی پر از آب و بینیازی نوشیدهام و این آب در وجود من همچون تیغی برنده است که وجودم را زنده و سیراب کرده است.
هوش مصنوعی: در خلوت و تنهاییام، از زیباییهای وجودم مراقبت میکنم. این حالت مرا به یاد شکارچیان میاندازد که بوی زندگی و نشاط را به مشامم میرساند.
هوش مصنوعی: اگر زیاد از حد دربارهٔ حرفها صحبت کنی، مانند تیر به قلب میخورد. حرف راست همواره به راحتی قابل درک نیست و ممکن است در دست شخصی غیرقابل اعتماد باشد. نظرات دیگران نیز میتواند تأثیرگذاری منفی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر از ریشه هر یک از موهای من خون ریخته شود، آیا نیشتری پنهان در آستین هر موی انسان وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: بهتر است از دیگران انتظار نداشته باشی و دلخوش به روی آنها نباشی، زیرا هیچکس به اندازه تو نمیتواند به دل تو آرامش ببخشد. بنابراین، بهتر است که به سال و ماه دلبستگی نداشته باشی و به جای آن، به خودت و دنیای درونت توجه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق
روی خود را هم نمی بینم دگر چون روی خلق
تلخ دارد کام دل شیرین زنانی های دور
بوی حنظل می رسد هر دم ز دستنبوی خلق
از جهان بی کشتی همت گذشتن مشکل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.