آن ترک که خون می چکد از تیغ نگاهش
برقی است که از چشم بود ابر سیاهش
این زخم نمایان من از شاهسواری است
کز سوده الماس بود گرد سپاهش
طفلی به دلم پنجه فشرده است که باشد
خون دو جهان لاله ای از طرف کلاهش
از سنبل آهش گل خورشید توان چید
برخرمن هردل که می زند برق نگاهش
خورشید جهانتاب شود مردمک او
هر حلقه چشمی که شود هاله ماهش
سیلی است خرامش که جهان خاروخس اوست
درحوصله کیست که گیرد سر راهش ؟
هر دانه دل کز نظر عشق خورد آب
تا خرمن افلاک رسد خوشه آهش
درخواب به ریحان بهشتش نتوان کرد
چشمی که شود شیفته زلف سیاهش
سیمین ذقنی برده دلم را که به یوسف
یک دم ندهد آب رسن بازی چاهش
صائب شود ایمن ز شبیخون حوادث
هردل که شود آن شکن زلف پناهش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت بینظیر معشوق خود اشاره میکند. او از نگاه پرجاذبه و خطرناک معشوق سخن میگوید که همچون تیغی برنده و دلفریب است. این نگاه ها زخم عمیقی به دل شاعر زده و در عین حال او را مجذوب کرده است. شاعر حس میکند که معشوقش قدرتی خارقالعاده دارد که میتواند تأثیری عمیق بر دلها بگذارد. او به عشق و عواطفی که از این زیبایی ناشی میشود، اشاره میکند و آن را غمانگیز و در عین حال شگفتانگیز توصیف میکند. در نهایت، شاعر خود را در مقابل این زیبایی و جذبه تسلیم میبیند و از آن به عنوان پناهگاهی در برابر سختیهای زندگی یاد میکند.
هوش مصنوعی: آن زیبای خونچکان از تیغ نگاهش، مانند درخششی است که از چشمانش بیرون میریزد و همانند بارانی است که از ابر سیاهش میبارد.
هوش مصنوعی: این زخم نمایان بر تن من ناشی از سوارکاری است که از بینی الماس ساخته شده و به دور سپاهش غبار نشسته است.
هوش مصنوعی: دلیلی در درونم وجود دارد که نشاندهندهی عشق و احساس عمیق من است، گویی گلهای سرخی که نماد عشق هستند، از کلاهی که بر سر دارد جوانه زدهاند.
هوش مصنوعی: از عطر دلانگیز گلها میتوان به خورشید نزدیک شد و بر دلی که به خاطر زیبایی نگاهش درخشان شده، بیفزاییم.
هوش مصنوعی: خورشید درخشان میشود و مردمک چشم او، همچون هالهای از نور، به دور هر چشمی که بیفتد، میدرخشد.
هوش مصنوعی: حرکت او همچون سیلی است که به همه جا میریزد و دنیا تحت تأثیر اوست. کسی را یارای ایستادن در برابر او نیست و نمیتواند مانع سر راهش شود.
هوش مصنوعی: هر دانهای که به خاطر عشق در دلش احساساتی جان میگیرد، میتواند به مرحلهای برسد که آرزوهایش به اوج آسمانها رسد و از دلش ناله و حسرت برآید.
هوش مصنوعی: اگر شخصی در خواب به بهشت و خوشبختی فکر کند، نمیتواند از زیباییهای آن لذت ببرد، چون به زلف سیاه محبوبش دلبسته است و تمام تمرکز او روی آن زیبایی است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی بینظیر سیمین ذقنی، دل من را برده است و برای من این امکان وجود ندارد که حتی لحظهای در برابر یوسف کمترین توجهی داشته باشم، زیرا پر کردن چاه عشق او به حدی دشوار است که نمیتوانم به آن فکر کنم.
هوش مصنوعی: هر دل که در پناه زلف محبوبش قرار گیرد، از ناگواریها و حوادث روزگار در امان خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در دل شکنی آفت صرف است نگاهش
طفلی که پدر می شکند طرف کلاهش
طاعت بر دنیا چه تمتع برد از تخت
کز فرّ هما دور بود تارک شاهش
ما لشکر عشقیم که تسخیر دو عالم
[...]
بر دوخته نرگس نظر از شرم نگاهش
گل سایه نینداخته بر طرف کلاهش
تا شاهد بیجرمی قاتل شود ای کاش
با خون شهیدان بنویسند گناهش
سخت است که تا دامن محشر بنشیند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.