گنجور

 
صائب تبریزی

توانگری که نباشد به خبر اقبالش

نصیب مردم بیگانه می شود مالش

گذشت خواجه و چون عنکبوت مرده هنوز

مگس شکار کند رشته های آمالش

ازان به نان جو وآب شور ساخته ام

که نیست چشم و دل هیچ کس به دنبالش

تذرو باغچه قدس وحشتی دارد

که نقش ،چنگل بازست برپروبالش

ز چرخ سفله تمنای آبروی مدار

که نم برون ندهد چشمه های غربالش