حدیث عشق نگیرد به زاهدان هرگز
ز بوی گل نشود جغد شادمان هرگز
به عاقلان نتوان دوخت داغ سودا را
تنور سرد نگیرد به خویش نان هرگز
اگر چه کوه غم روزگاربردل ماست
نبوده ایم به طبع کسی گران هرگز
به تلخ و شور جهان همچو بحر ساخته ایم
نخورده ایم غم رزق در جهان هرگز
همیشه همسفر همت بلند خودیم
نداده ایم به دست کسی عنان هرگز
اگر چه نغمه طرازی مسلم است به ما
نخوانده ایم نوایی به بلبلان هرگز
همیشه در صدد عیبجویی خویشیم
نبوده ایم پی عیب دیگران هرگز
(میان آینه و زشت رو صفایی نیست
به اهل دل نشود چرخ مهربان هرگز)
اگر چه غنچه آن گلشنیم ما صائب
نبسته ایم دل خود به گلستان هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمی رود ز دم یاد آن جوان هرگز
کسی چو من نزده آتشی به جان هرگز
چونی اگر چه سراپای من ز ناله پر است
نکرده ام به سر کوی او فغان هرگز
به بوستان جهان غنچه یی که من دارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.