بیرون میا ز گوشه میخانه در بهار
لب بر مدار از لب پیمانه دربهار
بی موج سبزه نشأه می گل نمی کند
زندان می پرست بود خانه در بهار
تا گل شکفت شمع دگر سربرون نکرد
داغم ز تیره بختی پروانه دربهار
بی اختیار، چشم ترا هوش می برد
محتاج نیست خواب به افسانه در بهار
آغاز عاشقی است، ز قربم حذر کنید!
جهل است آشنایی دیوانه در بهار
صائب به فیض عالم بالا برابرست
یک هایهای گریه مستانه در بهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حس و حال بهار و زیباییهای آن پرداخته و از عشق و دلباختگی سخن میگوید. شاعر از میخانه و دلباختگی در بهار صحبت میکند و به اهمیت گل، شمع و عشق اشاره میکند. او به آگاهی و حذر از آشنایی در عشق میپردازد و به نوعی چالشها و دردهای عاشقانه را در کنار زیباییهای بهار به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر به حالتی از ناباوری و گریه مستانه میرسد که در کنار فیض الهی، تجربه میشود.
هوش مصنوعی: در روزهای بهاری، از گوشهی میخانه خارج نشو و لب خود را از لب پیمانه دور نکن.
هوش مصنوعی: بدون وجود موجها، سبزه نمیتواند جوانه بزند و گلها شکوفا شوند. زندان میتواند به مانند خانهای باشد که در بهار، زندگی و زیبایی را در خود ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل شکوفا شد، شمع دیگری روشن نشد و غم من از بدبختیام همچنان باقی ماند، مانند پروانهای که در بهار سرگردان است.
هوش مصنوعی: چشمان تو به قدری زیبا و جذاب هستند که ناخواسته ذهن مرا مشغول میکنند. نیازی نیست که خواب یا رویا به دنیای خیال انگیز بهار بروم، زیرا خودت تمام توجه و تمرکز مرا به خود جلب کردهای.
هوش مصنوعی: عشق تازهای آغاز شده است، پس از نزدیکی من دوری کنید! آشنایی بیپایه و بیخود در این فصل زیبا، نادانی است.
هوش مصنوعی: بهشت و لذتهای آن با یک صدای شاد و پرشور گریه در بهار برابری میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.