گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

ره مده در خطِ مشکین، شانهٔ شمشاد را

کس قلم داخل نمی‌سازد خطِ استاد را

سرو از فریادِ قمری ترکِ رعنایی نکرد

نیست از حالِ گرفتاران خبر آزاد را

زینهار ایمن ز نیرنگِ خشن‌پوشان مشو

کز خس و خارست منزل بیشتر صیاد را

روی سختِ آسمان را امتحان در کار نیست

چند بر دندان زنی این بیضهٔ فولاد را

عاشقان را شکوه‌ای از سختیِ ایام نیست

مهرهٔ موم است کوهِ بیستون فرهاد را

سیل را جوشِ بهاران می‌کند مطلق‌عنان

حسن در ایامِ خط افزون کند بیداد را

خندهٔ بی‌درد سازد دردمندان را ملول

سِیرِ گلشن می‌کند غمگین دلِ ناشاد را

در گُشادِ کارِ خود مشکل‌گشایان عاجزند

شانه نتواند گشودن طرّهٔ شمشاد را

از قبولِ سکه گردد سیم و زر صاحب رواج

از هوا گیرد هنرور سیلی استاد را

سایلان را می‌کند گستاخ امیدِ جواب

سیل در کهسار از حد می‌برد فریاد را

از خرابی می‌شود دل صاحبِ گنجِ گهر

نیست معماری به از ویرانیِ این بنیاد را

خاکیان صائب چه می‌کردند در این تنگنا؟

گر فضای دل نبودی عالَمِ ایجاد را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را

باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان

آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را

ناز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را

[...]

امیرخسرو دهلوی

شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد را

جان ز تن آمد برون بویی ندادی باد را

سر به دیوار سرایت می زنم تا بنگری

زانکه با باز شکاری خوش بود صیاد را

بازوی هجرت قوی در کشتن بیچارگان

[...]

جامی

پیر ما بگذاشت آخر شیوه زهاد را

ساخت فرش میکده سجاده ارشاد را

خورده ام پیش از نماز صبح می بهر خدا

ای امام امروز با مطرب گذار اوراد را

چنگ استادی ست درس عشق گو مطرب کجاست

[...]

صائب تبریزی

غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را

زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را

حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من

آب گرداند به چشم آیینه فولاد را

ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

در هنرمندی ز مردن نیست غم استاد را

زنده دارد کار شیرین، تا ابد فرهاد را

تا ابد آدم نخوردی نیم گندم از بهشت

در ازل خوردی اگر یک جو غم اولاد را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه