ره مده در خطِ مشکین، شانهٔ شمشاد را
کس قلم داخل نمیسازد خطِ استاد را
سرو از فریادِ قمری ترکِ رعنایی نکرد
نیست از حالِ گرفتاران خبر آزاد را
زینهار ایمن ز نیرنگِ خشنپوشان مشو
کز خس و خارست منزل بیشتر صیاد را
روی سختِ آسمان را امتحان در کار نیست
چند بر دندان زنی این بیضهٔ فولاد را
عاشقان را شکوهای از سختیِ ایام نیست
مهرهٔ موم است کوهِ بیستون فرهاد را
سیل را جوشِ بهاران میکند مطلقعنان
حسن در ایامِ خط افزون کند بیداد را
خندهٔ بیدرد سازد دردمندان را ملول
سِیرِ گلشن میکند غمگین دلِ ناشاد را
در گُشادِ کارِ خود مشکلگشایان عاجزند
شانه نتواند گشودن طرّهٔ شمشاد را
از قبولِ سکه گردد سیم و زر صاحب رواج
از هوا گیرد هنرور سیلی استاد را
سایلان را میکند گستاخ امیدِ جواب
سیل در کهسار از حد میبرد فریاد را
از خرابی میشود دل صاحبِ گنجِ گهر
نیست معماری به از ویرانیِ این بنیاد را
خاکیان صائب چه میکردند در این تنگنا؟
گر فضای دل نبودی عالَمِ ایجاد را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مشکلات و چالشهای زندگی و عشق میپردازد و به نوعی وضعیت انسانها را ترسیم میکند که در برابر سختیها و نیرنگها ناچار به مقاومت هستند. شاعر با استفاده از نمادهای مختلف، همچون سرو و قمری، به این نکته اشاره میکند که زیبایی و حقیقت در غم و رنج نیز وجود دارد و عاشقان در مقابل سختیها شکیبایی دارند.
شاعر همچنین به ناکامی در حل مسائل زندگی و نیاز به خلاقیت و هنر اشاره میکند و به محدودیتهای انسانی در برابر مشکلات زندگی میپردازد. در نهایت، او میگوید که اگر فضای دل وجود نداشت، انسانها در تنگنا به سر میبردند و دچار ویرانی میشدند. این شعر نشاندهنده یأس و امید در عین سختیهای زندگی است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر میگوید که نگذار کسی در مسیر یا خطی که زیبا و خاص است، درختی مرتفع و خوشفرم را دستخط کند، زیرا هیچکس نمیتواند به خوبی خط استاد عمل کند. به نوعی اشاره به برتری و ویژهگیهای خاصی دارد که قابل تقلید نیستند و هر کسی نمیتواند به آسانی به آن سطح از هنر و مهارت برسد.
هوش مصنوعی: سرو به خاطر صدای قمری، زیبایی و جذابیت خود را از دست نمیدهد و خبری از حال کسانی که در سختی به سر میبرند، ندارد.
هوش مصنوعی: مواظب باش از فریبکاری کسانی که ظاهری زیبا دارند، دوری کن؛ زیرا محل زندگی آنها از مشکلات و دردسرهایی پر است که شبیه به خس و خار میباشد.
هوش مصنوعی: آسمان سخت را نمیتوان با آزمایش شناخت، کافی است که فقط به آن فشار وارد کنی تا محکم بودنش را بفهمی.
هوش مصنوعی: عاشقان از مشکلات زندگی ناراحت نیستند، چون عشق آنها مانند موم است و میتواند هرچیزی را تحمل کند، مانند کوه بیستون که فرهاد به خاطر عشقش آن را میتراشید.
هوش مصنوعی: جریان سیل بهاری به اوج میرسد و زیبایی آزادانه در روزهای خطی، بیرحمانه بر شدت ظلم میافزاید.
هوش مصنوعی: لبخند بیغم، دل کسانی را که در درد و رنج هستند، ناراحت میکند و کسانی که از زندگی شاد نیستند، غمگینتر میسازد.
هوش مصنوعی: در کارهایی که برای انسانها سخت و پیچیده است، افرادی که به عنوان حلکننده مشکلات شناخته میشوند، نمیتوانند کمک کنند. شانهای که برای باز کردن موهای انحنا دار و زیبا (طرهٔ شمشاد) طراحی شده، به همین خاطر نمیتواند کارش را به درستی انجام دهد.
هوش مصنوعی: کسی که سکه را قبول کند و صاحب ثروت شود، میتواند از هوای خود بهره بگیرد و هنری را از استادش یاد بگیرد.
هوش مصنوعی: در اینجا، نا امیدی از پاسخ و انتظار برای تغییر در شرایط، باعث میشود که افراد در طلب و درخواست خود شجاعتر و جسورتر شوند. فریاد و خواستههای آنها از حد معمول فراتر میرود، همانطور که سیل در کوهها و دشتها فراتر از مرزها میتازد.
هوش مصنوعی: دل کسی که دارای گنج و زیور است، از خرابی و خراب شدن میسوزد. هیچ معمار و سازندهای نمیتواند این بنای ویران را بهتر از آنچه که اکنون هست، بنا کند.
هوش مصنوعی: مردم عادی چه میتوانستند در این شرایط دشوار انجام دهند؟ اگر فضای دل وجود نداشت، این جهان به وجود نمیآمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را
باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان
آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را
ناز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را
[...]
شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد را
جان ز تن آمد برون بویی ندادی باد را
سر به دیوار سرایت می زنم تا بنگری
زانکه با باز شکاری خوش بود صیاد را
بازوی هجرت قوی در کشتن بیچارگان
[...]
پیر ما بگذاشت آخر شیوه زهاد را
ساخت فرش میکده سجاده ارشاد را
خورده ام پیش از نماز صبح می بهر خدا
ای امام امروز با مطرب گذار اوراد را
چنگ استادی ست درس عشق گو مطرب کجاست
[...]
غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را
زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را
حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من
آب گرداند به چشم آیینه فولاد را
ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود
[...]
در هنرمندی ز مردن نیست غم استاد را
زنده دارد کار شیرین، تا ابد فرهاد را
تا ابد آدم نخوردی نیم گندم از بهشت
در ازل خوردی اگر یک جو غم اولاد را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.