نالهای از ته دل کرد سپند آخر کار
سوخت خود را و برون خوست ز بند آخر کار
از دل سوخته نومید نمیباید شد
میشود خال رخ شعله سپند آخر کار
عرق سعی محال است که گوهر نشود
میرسد ذره به خورشید بلند آخر کار
هرکه از پوست در آغاز نیامد بیرون
همچو بادام نپیوست به قند آخر کار
جان محال است که در جسم بماند جاوید
میرهد یوسف بیجرم ز بند آخر کار
سخن حق چه خیال است افتد بر خاک؟
میشود رتبه منصور بلند آخر کار
که دعا کرد ندانم ز جگرسوختگان ؟
که شود روزی مور آن لب قند آخر کار
چون کمان گرچه به خود خلق کنندت نزدیک
همچو تیر از بر خود دور کنند آخر کار
دلگشای است نسیم سحری، میترسم
که شود غنچه من بیهدهخند آخر کار
همت آن نیست که آتش نزند در عالم
میجهد برقی ازین ابر بلند آخر کار
کاش در زندگی از خاک مرا برمیداشت
آن که بر تربت من سایه فکند آخر کار
زینهار ای نی بیمغز سر از بند مپیچ
که شود تنگ شکر هر سر بند آخر کار
مشت خاک من سودازده را صائب چرخ
از چه برداشت نخست از چه فکند آخر کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، سپند (یا آتش) احساسات عمیق خود را بیان میکند و از سوختن و رهایی از بندها سخن میگوید. او تأکید میکند که نباید از دل سوخته ناامید شد، زیرا پس از تلاش و تلاش، سرانجام به موفقیت میرسیم. او به رابطه انسان و جسم اشاره میکند و میگوید که جان نمیتواند همیشه در جسم بماند. سپند همچنین به دعا و آرزوهای عاشقانه اشاره میکند و دلش میخواهد که زندگیاش تغییر کند و از قید محدودیتها رها شود. او همچنین در انتهای شعر، به سرنوشت و سرنوشتسازی انسان اشاره میکند و سوالاتی درباره مسیر زندگی و چگونگی آغاز و پایان آن مطرح میکند. در مجموع، این شعر نگاهی عمیق به زندگی، آزادی، آرزوها و چالشهای انسانی دارد.
هوش مصنوعی: سپند از دل خود نالهای سرداد و در نهایت به نتیجهای رسید که خود را نابود کرد و از قید و بند زندگیاش رها شد.
هوش مصنوعی: نباید از دل سوخته و ناامید شد، چرا که در نهایت خال صورت، مانند شعلهای از آتش خواهد درخشید.
هوش مصنوعی: زحمات و تلاشهای بیهوده هرگز به نتیجهای ارزشمند نمیرسد؛ اما در نهایت، حتی ذرات کوچک هم میتوانند به عظمت و درخشانی خورشید برسند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در ابتدا نتوانسته از محدودیتها و مشکلات خود خارج شود، در انتها نیز به خوشبختی و کامیابی نخواهد رسید. مانند بادامی که اگر از پوستش بیرون نیاید، نمیتواند به قند و شیرینی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: روح هرگز نمیتواند در جسم باقی بماند؛ بیگناهی مانند یوسف، بیهیچ دلیلی از قید و بند میگریزد و در نهایت این امر به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: سخن راست و حقیقت چه نیازی به خیال و تصور دارد که به زمین بیفتد؟ در نهایت مقام و جایگاه منصور، به اوج بلندی میرسد.
هوش مصنوعی: کیست که برای دل سوختگان دعا کند؟ روزی که مورچهای به آن لب شیرین برسد، در نهایت چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: هرچند که تو را به دور خود جمع میکنند و به تو نزدیک میشوند، مانند تیر که از کمان رها میشود، در نهایت از تو دور خواهند شد.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی خوشایند و دلپذیر است، اما نگرانم که این شادی و زیبایی برای من بیفایده شود و در نهایت هیچ نتیجهای نداشته باشد.
هوش مصنوعی: عزم و اراده واقعی به گونهای نیست که فقط ایجاد درد و تخریب کند، بلکه باید همچون رعدی باشد که از ابر بلندی میجهد و زندگی و روشنایی به ارمغان میآورد. انسان باید تلاش کند تا تأثیر مثبتی بر جهان داشته باشد، نه اینکه فقط فکر کند که قدرتش در ویرانی و آسیب رساندن است.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی که بر قبر من سایه میافکند، در طول زندگیاش میتوانست از خاک من بر دارد.
هوش مصنوعی: حواست را جمع کن ای نی بدون عقل، و از محدودیتهایت دور نشو، چون در نهایت به دردسر خواهی افتاد.
هوش مصنوعی: من که تنها یک مشت خاک هستم و دلم پر از آرزوها و خواستههاست، ای صائب، چرا چرخ روزگار ابتدا مرا برداشت و در پایان کار، به کجا افکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.