اگر این بار می آید به دستم گردن مینا
چو درد می نخواهم داشت دست از دامن مینا
خرابم می کند بی لعل او در بزم میخواران
تکلف کردن ساقی، تواضع کردن مینا
دو صبح صادقند از یک گریبان سربرآورده
ید بیضای ساقی با بیاض گردن مینا
دلم گلگل شکفت از التفات لعل سیرابش
شراب کهنه جان تازه آرد در تن مینا
دو چیز افتاده خوش از بزم میخواران مرا صائب
ز پا افتادن ساقی، به سر غلطیدن مینا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز روح باده صد ره گرچه خالی شد تن مینا
ولی دست هوس کوته نشد از گردن مینا
چرا دود از دماغ میپرستان برنمیآرد
که برق باده آتش میزند در خرمن مینا
نوای بیغلط زن امشب ای مطرب که مستان را
[...]
ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا
که پالغز دو عالم دارد امشب دامن مینا
نفس سرمایهٔ عجزاست از هستی مشو غافل
که تا صهباست نتوان برد خم ازگردن مینا
سلامت بیخبر دارد ز فیض عالم آبم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.